Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: نشریه صفیر حیات
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: بزرگان ادب در جهان/کوتاه از مولوی

بزرگان ادب در جهان/کوتاه از مولوی

مولوی(604-672 ق)

مولانا جلال الدين محمد بلخي معروف به مولوي يا مولانا در سال 604 ه‍.ق. در بلخ که جزء خراسان بزرگ بوده است به دنيا آمد. ايشان يکي از بزرگ ترين شاعران و عارفان ايران به شمار مي رود.پدرش بهاءالدين از بزرگان و مشايخ عصر بود و خانواده وي از خاندان محترم و سرشناس بلخ محسوب مي شد. پدرش از سوي مادر دخترزاده سلطان علاء الدين محمد خوارزمشاه منتسب، و به همين جهت به بهاءالدين ولد معروف شد.

پدر مولوي به همراه خانواده خود در سال 609 ق خراسان را ترک کرد و به مرکز و غرب ايران روي آورد تا در نهايت در شهر قونيه که آن موقع جزء ايران بوده، ساکن شد و به درس و وعظ پرداخت. پدر در همين شهر از دنيا رفت و شاگردش سيد برهان الدين ترمذي به جاي ايشان نشست و مولوي در خدمت ايشان بود و پس از مرگ سيد برهان الدين، به جاي ايشان کرسي درس و پند و موعظه را ادامه داد. مولوي طريقت و روش خاصي در درس و منبر و موعظه داشت که بعدها به مولويه مشهور شد. اين عارف بزرگ و نامدار در وسعت نظر، بلندي انديشه، بيان ساده و روان و دقت در خصايل انساني، يکي از برگزيدگان و شاعران ايران و جهان مي باشد. ايشان در ارشاد و راهنمايي فرزند آدمي براي همه دوران ها ديدگاه هايي روشن و خاص دارد که در سراسر آثارش موج مي زند. مولوي چندين اثر و ره آوردي کم نظير براي جهان و بشريت دارد از جمله: مثنوي معنوي، ديوان شمس، فيه ما فيه و مجالس سبعه. مهم ترين اثر منظوم و شعري مولوي همان «مثنوي معنوي» مي باشد، که حاصل درياي انديشه و باورها و دانايي او مي باشد. مهم ترين و تأثيرگذارترين حادثه و واقعه در زندگي مولوي ديدار با شمس تبريزي مي باشد که زندگي و ذهن و انديشه و زبان مولوي را دگرگون کرد و در اين باره داستان ها و گاه افسانه هايي گفته اند که برخي از آن ها به دور از واقعيت مي باشد و در نهايت شمس غايب مي شود و مي رود و مولوي او را نمي يابد و نتيجه اين ديدارها و جدايي «ديوان شمس» مي باشد که مولوي همه اين غزل ها را در حال و هواي شمس سروده است. سرانجام اين عارف و شاعر بزرگ ايران در سال 672 ق چشم از جهان خاکي فرو بست و به جهان باور و انديشه خود و وصل يار پرواز کرد. آرامگاه او در شهر قوينه آوازه و شهرتي جهاني دارد.

انديشه و کلامي از وي

1. گشاده باش، جاري باش، کمک کن (مثل رود) با شفقت و مهربان باش (مثل خورشيد) اگر کسي اشتباه کرد آن را بپوشان (مثل شب) وقتي عصباني شدي خاموش باش (مثل مرگ) متواضع باش و کبر نداشته باش (مثل خاک) بخشش و عفو داشته باش (مثل دريا) اگر مي خواهي ديگران خوب باشند خودت خوب باش (مثل آينه).

2. واطلب اصلي که تابد او مقيم

3. اي برادر تو همان انديشه اي

4. بر هرچه همي لرزي مي دان که همان ارزي
بر کلوخي دل چه بندي اي سليم
مابقي خود استخوان و ريشه اي
زين روي دل عاشق از عرش فزون باشد

5. بگذار آب ها ساکن شوند تا عکس ماه و ستاره ها را در وجود خود بيني.

6. من بد کنم و تو بد مکافات دهي
پس فرق ميان من و تو چيست بگو

7. در اين خاک، در اين پاک، به جز عشق، به جز مهر، دگر هيچ نکاريم.

8. گر در طلب لقمه ي ناني ناني
اين نکته رمز اگر بداني داني

9. گر نه موش دزد در انبار ماست

10. معشوق تو همسايه و ديوار به ديوار
گردد طلب گوهر کاني کاني
هر چيز که اندر پي آني آني
گندم اعمال چل ساله کجاست؟
در باديه سرگشته شما در چه هواييد؟

عنوان بعدیعنوان قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org