Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: نشریه صفیر حیات
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: پويايي و پايايي خانواده (محمدحسين ارجمندنيا)

پويايي و پايايي خانواده (محمدحسين ارجمندنيا)

چکيده

خانواده همزاد آدمي است. هيچ برهه ه­اي از تاريخ بشر نيست که ردپاي خانواده در آن يافت نشود. خانواده همانند انسان، ساخته، توليد و پويا مي ­شود. در آغاز اين نوشتار به تعريف خانواده و خانواده پويا مي پردازيم، سپس اهميت و ضرورت تشکيل خانوداه را بيان مي کنيم و در پايان مباني پويايي خانواده و پيامدهاي آن را يادآور مي شويم و نتيجه ميگريم خانواده پويا، خانواده اي است با نشاط و داراي مراتب که بالاترين مرتبه آن نشاط عقلاني است و در اين مرتبه است که قابليت پايايي پيدا مي کند.

کليد واژه­ ها :

خانواده، خانواده پويا، حق مداري، عقل مداري، گفتگو مداري، نظارت مداري، آرامش، اعتماد، اميد، گذشت.

مقدمه:

هر پديده انساني، پيوندي ناگسستني با انسان دارد و مي توان آن را از جهات گوناکون مورد بررسي قرار داد. خانواده، يک پديده انساني است و همانند انسان مي تواند ازجهات هستي شناختي، معرفت شناختي، جامعه شناختي، روان شناختي، اخلاقي و... مورد بررسي و تحليل قرار بگيرد.

به هر حال انسان موجود است چه آنکه افکنده شده باشد 1 و يا اينکه حاصل يک روند تکاملي باشد2 ديگران در شکل دهي و شکوهايي استعدادهاي او سهم بسيار زيادي دارند، ديگران از پدر، مادر، همسر و فرزندان با عنوان خانواده در سطح خرد آغاز مي­شود و با شعاعي به پهناي جامعه و در سطح کلان تا بي نهايت ادامه پيدا مي­کند تا اينکه د ر سطح توسعه به تاريخ بپيوندد و آن را پاياکند.

پايايي خانواده نيازمند پويايي است يعني خانواده بايد پويا باشد تا بتواند پايا بشود.

خانواده پويا ساختني است يعني بايد شاخصه هايي براي آن تعريف شود و خانواده با آن شاخصه­ها ساخته شود که پويا گردد تا اينکه بتواند پايا شود.

تعريف خانواده :

خانواده از جمله مفاهيم و واژه­ هايي است که بي نياز از تعريف است و با کمترين توجهي قابل فهم و درک است، با وجود اين، تعريفي3 از آن مطرح مي شود که در فهم آن، سوء تفاهمي پيش نيايد.

خانواده از ديدگاه هاي مختلف قابل تعريف است ولي برايند بيشتر تعاريف بر اين نکته تاکيد دارند که خانواده يک واحد اجتماعي است و به عبارتي، کوجگترين واحد اجتماعي است که متشکل از يک زن و مرد که فرزندان مکمل اين دو هستند و به تعبير ديگر «گروهي از افراد که با يکدگير پيوندي بر پايه همه خوني (نسبي) يا ازدواج (سببي) و يا فرزند پذيري (Adoption) دارند»4 البته عوامل و علل فراواني در شناخت آن دخالت دارند «ساخت خانواده، هرم قدرت در درون آن، کار­کردهاي خانواده، حجم خانواده، و دگرديسي خانواده و کارکرد هاي آن، نظر به اهميت اين واحد مهم اجتماعي و گستره حيطه عمل آن يکسان نيست»5 بنابر اين منظور از خانواده عبارتست از مجموعه افراد داراي پيوند سببي يا نسبي که در زيريک سقف زندگي مي کند.6

اهميت خانواده :

خانواده حلقه پيوند فرد با جامعه است و مهمترين عامل اجتماعي شدن آدمي است «اجتماعي شدن فرد از خانواده شروع مي شود، چون که نهاد خانواده ممکن است بوسيله يک فرهنگ معين تعريف گردد، فرد در دورانيکه حساس ترين سال هاي خود را مي گذارند دائما تحت سلطه و تاثير خانواده قرار مي گيرد».7

امروز مهمترين دگرگوني هاي اجتماعي مربوط به نهاد خانواده است مدرنيته لجام گسيخته بصورت افراطي با تمام توان به اين نهاد مقدس يورش برده با انگيزه بر هم زدن تعادل و فرو پاشي خانواده، البته هر پديده تازه اي همواره بد نيست بلکه بايد آن را به فال نيک گرفت، بدليل اينکه دستاورد انديشه هاي بشر است. وجود اين انديشه ها به ذاته خوب است ولي بايد تعديل شود و در فضاي خود به بحث گذارده شود و در جهت صحيح از آنها بهره برداري نمود که خير الامور اوساطها.8

بنابر اين بايسيت خانواده اي همسو با فرهنگ انساني اسلامي، تعريف کنيم و بسازيم که بتواند همانند شناگري قهار در اقيانوس شنا کند که در عين پويايي، پايا باشد و قابليت اسطوره شدن را در درون خون داشته باشد.

ضرورت تشکيل خانواده :

خواسته ­هاي برخاسته از نياز آدمي، همواره مقدم بر استدلال آن است. به عنوان نمونه آدمي وقتي گرسنه مي شود به سراغ غذا مي رود و تناول مي کند نه اينکه اول ببيند چرا گرسنه شده و چگونگي گرسنه شدن را بداند و سپس دست به غذا ببرد. خواسته هاي آدمي از طرفي مبتني بر نيازهاي جنسي و در سطح پايين تر، علاقه به فرزند، نوه و نتيجه و پايايي خاندان خويش و از طرفي، اطلاع از گذشته و خاندان خود، نيز از اين دست نيازهاست که همگي از يک ميل و نياز دروني بر مي خيزد فارغ از اينکه چه استدلالي بر آن داشته باشيم و يا مکانيزم آن را بدانيم يا خيرمن، روان شناسي را نمي شناسم که با دقت علمي خاستگاه اين نيازها و مکانيزم آن را تبيين کرده باشد. همه آحاد بشر، ابتدا در صدد بر آوردن اين نيازها هستند و سپس به دنبال دليل آن، حتي کساني که قائل به پوچ گرايي اخلاقي9. و يا شک گرايي اخلاقي01

هستند همسو با اين نياز عمل مي کنند و گويا پيرواسباب و مسببات هستند بنابر اين به نظر مي رسد که انسان اينگونه طراحي شده است و اين نيازها را دارد و نيازهاي او بايد بر آورده شود و لازمه پاسخ به اين نيازها، تشکيل خانواده است.

خانواه پويا :

پويايي در خانواده يک کنش، و داراي معنايي شناور است، بنابراين نميتوان تعريف واحدي براي آن ارائه نمود ولي مي­توان يک عنوان کلي مطرح کرد که هسته پويايي را تشکيل مي­دهد و آن کشش دورني خانواده است، هرقدر کشش دورني خانواده بيشتر باشد، خانواده پوياتر است.

کشش بايستي روز افزون باشد و تا بدانجا پيش رود که نخستين گزينه انتخابي اعضاي خانواده، حضور در محفل خانواده باشد.

کشش خانواده عملاً ممکن نيست مگر آنکه فاصله اعضاي خانواده، به ويژه هسته آن­که همسران هستند به حداقل برسد و به عبارت ديگر فاصله همسران ميل به صفر داشته باشد که بتوان يک گزراه دو شرطي بين آنان برقرار نمود و به اين شکل من تو سپس تو من و در نهايت تبديل به من من شود.

پويايي خانواده :

پويايي در خانواده همانند شاکله11 در انسان است، همانطور که آدمي شاکله­اش را با پندار، گفتار، رفتار و کردار خويش مي سازد و براساس آن زندکي مي کند، پويايي در خانواده نيز با پندار، رفتار و کردار خانواده ساخته مي شود و اعضاي خانواده با آن زندکي مي­کنند.

1. عقل مداري :

هسته خانواده، انسان است و هسته انسان، عقل است، آنچه انسان را از ديگر موجودات متمايز مي کند، عقل است البته منظور از عقل، همان قوه اي است که توان درک همه حقايق و کليات را دارد و نه عقل ابزاري و تجربي که حوادث جزيي را درک مي کند و قادر به فهم و درک ما وراء نيست. عقل بنابر آنچه در روايات آمده است، حجت باطني و هادي انسان به حقايق عالم است. امام کاظم (عليه السلام) مي فرمائيد : «يا هشام ان لله علي الناس حجتين، حجه ظاهره و حجه باطنه فاما الظاهره فالرسل والانبياء والائمه وما الباطله فالعقول...» اي هشام، خدا بر مردم دو حجت دارد، يکي حجت ظاهري و يکي حجت باطني، حجت ظاهري، رسولان و انبياء وامامان هستند و حجت باطني، عقول هستند.21

حاکميت عقل در خانواده موجب استواري و تحکيم آن مي شود، هر قدر عقلانيت بيشتري در خانواده حاکم باشد، خانواده از هدايت بيشتر بر خوردار است و ضريب خطاي آن کمتر خواهد بود، بنابر اين خانواده با حاکميت عقل و عقلانيت پويايي بيشتري خواهد داشت.

2 . حق مداري :

در خانواده پويا بايد عقل مداري، ابزار حق باشد زيرا لازمه عقل مداري، حق مداري نيست، ممکن است خانواده­اي عقل مدار باشد ولي حق مدار نباشد و حق را فداي مصالح خانوادگي کند، ولي خانواده پويا بايد علاوه بر اينکه عقل مداراست، حق مدار نيز باشد، زيرا خانواده پويا بايد قابليت تبديل شدن به جامعه را داشته باشد و آن گاه که حقوق خانواده هاي مختلف با همديگر تعارض پيدا کردند، تنها حق مداري است که مشکل گشاست، بنابر اين تک تک اعضاي خانواده بايد حق مدار باشند و مشکلات دروني خانواده را با محوريت حق حل کنند و همينطور معيارشان در منازعات قومي و قبيله­اي و خانوادگي، حق مداري باشد. بروز و ظهور حق مداري در دو جهت است.

الف. حق گويي

اعضاي خانواده پويا بايد بنا را بد حق گويي بگذارند ولو اين که به ضررشان باشد، حق گويي، در حالات خشم و غصب، بيشتر مورد غفلت قرار مي گيرد ولي انسان حق مدار در اين حالات نيز حق گوست، حوق گويي يکي از محور هاي اساسي فرهنگ اسلامي است همان طور که امام کاظم عليه السلام مي فرمايد : « قل الحق وان کان فيه هلاکک فان فيه نجاتک و دع الباطل و ان کان فيه نجاتک، فان فيه هلاکک » حق را بگو هر چند که هلاکت تو در آن باشد، چرا که حقيقتا نجات تو در آن است و باطل را رها کن هر چند که نجات تو در آن باشد، چرا که حقيقتا نابودي تو در آن است.31

ب. حق پذيري :

بناي خانواده پويا بر حق پذيري است، يعني علاوه بر اينکه حق گو هستند، حق پذير نيز هستند.

حق پذيري در حقيقت علامت حاکميت عقل نيز هست گرچه در زمان محدودي ممکن است با مغالطات و طفره رفتن بتوان دگر اعضاي خانواده را به سکوت و اداشت ولي در دراز مدت، پويايي و نشاط از خانواده گرفته مي شود. به همين دليل است که اما م کاظم (عليه السلام) مي فرمايد : «ان لقمان عليه السلام قال لابنه، تواضع للحق تکن اعقل الناس و ان الکيس لدي الحق يسير »41

لقمان به پسرش گفت دربرابر حق فروتن باشد تا عاقل ترين مردم باشي. آدم زيرک و با هوش در برابر حق تسليم و آرام است. بنابر اين مقاومت نکردن در برابر حق و پذيرفتن آن فضاي سالمي را فرا روي خانواده باز مي کند و موجب روحيه شهامت و شجاعت در افراد و پويايي خانواده مي گردد.

3- گفتگو مداري :

بزرگترين موهبت الهي به بشر نعمت بيان است که در پرگيرنده، استدلال، انديشه، خواندن و نوشتن است.

توانايي بيان يکي از مهمترين ويژيکهاي است که پس از خلقت انسان، خداوند به انسان، عنايت فرموده است (الرحمن علم القرآن، خلق الانسان، علمه البيان )51 رحمان (خداوند)، قرآن را آموخت، انسان را آفريد، او را بيان و گفتن آموخت. گفتگو، تنها روشي در خانواده است که همه اعضا احساس مي کنند حضور دارند در خانواده حتي اگر چيز مهمي در آن عنوان نشود و صرفاً وقت گذراني باشد، نفس گفتگو صميميت ايجاد مي کند، با گفتگو است که مافي الضمير و آنچه در درون افراد و اعضاي خانواده است، ظاهر مي شود و همه از باورها و عقايدها همديگر آگاه مي شوند، مي فهمند که مواضع حدي و موقعيت هاي مرزي هر کدام چيست چه چيزهايي براي من و ديگري ارزش است، خطوط قرمز هر کدام چيست، نقاط ضعف و قوت، توانايي و ناتواني همديگر را با بيان آنان، به راحتي مي توان دريافت و درک نمود، اختلاف نظرها، در اينجا خود را نشان مي دهد، گفتگو، روح افراد را تلطيف مي کند، سوءتفاهم­ها هم از بين مي رود و زمينه­هاي خشنونت و فريبکاري را مي خشکاند.

گفتگو، خود بهترين جهاد است، اگر با شيوه و آدابش صورت بپذيرد که مهمترين جهاد طبق آيه شريفه (فلا تطع الکافرين و جاهدهم به جهادا کبيراً ) (کافران را اطاعت نکن و با قرآن با ايشان به جهادي بزرگ بپردازد) گفتگوست.
در اين جا ابزار جهاد خود قرآن کريم است و گفتگو، جهاد بزرگ قلمداد شده است بالاتر از جهاد با اسلحه که جهاد اصغر است يعني پايين­ترين نوع جهاد و جهاد مسلحانه، پايين ترين ربته را دارد.

در گفتگو، انگيزه اولي روشنگري است، اگر گفتگو نباشد خانه به خوابگاهي تبديل مي شود که اعضاي آن تنها براي استراحت، در آنجا مي آيند و هر کسي ساز خود مي نوازد و هيچ مشترکاتي با هم ندارند.

بنابر اين خانواده پويا، خانواده است که در آن همواره گفتگو جريان دارد و همه اطراف، احساس برد دارند و هر کدام خود را پيروز مي داند، به همديگر مشورت مي دهند و در عين حال به حريم خصوص همديگر ورود نمي کنند و بهترين ها را براي خود و خانواده بر مي گزينند و همواره خانواده اي پويا و شادمان خواهند داشت.

نظارت مداري:

براي حفظ و پاياييِ پوياييِ خانواده و بازداشتن آن را از انحرافات در مسير پويايي، نظارت و کنترل خانواده، لازم بلکه ضروري است.

آدمي به طور معمول نظارت را نمي پسندد ومهمتر اينکه خانواده همانند جامعه و دولت نيست که براي پيش گيري از انحرافات آن در جهت قدرت، قوانين سياسي و همينطور براي بيش گيري از انحرافات آن در جهت ثروت، قوانين اقتصادي و... وضع شود، بنابراينکه کنترل و نظارت بر خانواده بايد بگونه اي دگر که تضمين کننده نظارت و کنترل در خانواده باشد، انجام گيرد، لختي توضيح لازم است که اين مهم مبرهن شود «آدمي به گونه­اي خلق شده است که بدون آموزش و تجربه و به صورت ذاتي به چيزي گرايش دارد، مانند درک خوبي ها و بدهي ها، چنين جاذبه و کشش ذاتي امري مادي و قابل اندازه گيري نيست و با محاسبات مادي هم قابل سنجش و ارزيابي نيست »61.
به طور معمول قوانين تشريعي ملائم و منطبق بر قوانين تکويني طراحي شده است و نياز به ترزيق از بيرون نيست و همين بهترين دليل بر مانايي و پايايي اين قوانين است که اين مهم در ابياتي منتسب به امير بيان علي ابن ابي طالب (عليه السلام) آمده است :

دوائک فيک ولا تشعر و دائک منک و لاتنظر
و تحسب انک جرم صغير وفيک انطوي العالم الاکبر
وانت الکتاب المبين الذي با حرفه يظهر المضمر
فلا حاجة لک في خارج يخبر عنک بما سطر 17

دواي تو در وجودت نهفته است و درک نميکني، دردهم از خودت سر چشمه گرفته و دقت نمي کني.

فکر مي کني موجود ضعيفي هستي، در صورتيکه جهان بزرگ در وجود تو پيچيده است تو آن کتاب درخشاني هستي که با حرف آن، پنهان ها آشکار مي گردد.

بنابر اين نياز نداري که به تو بگويند وجودت با چه حروفي نوشته شده است 81

بهرحال همه چيز براي خوب زيستن آدمي، مهياست و تنها نيازمند شناخت است همينکه بداند، چيست و يا بهتر آنکه بداند کيست، همه راهها به روي او باز مي­گردد و اينجاست که با انتخاب­هاي درست مي­تواند بهترين را براي خود، خانواده خود، جامعه خود و تاريخ خود رقم بزند.

نگارنده بر اين باور است که خاستگاه امر به معروف و نهي از منکر، درون آدمي است. امر در لغت بمعناي خواستن است «الامر بمعني الطلب، جمعه الاوامر »91 و عرف هم مويد اين برداشت است. معروف نيز هرکار مورد پسند عقل و شرع را گويند و «المعروف اسم لکل فعل يعرف بالعقل و الشرع»

نهي در لغت بمعناي نخواستن است «نهيه عن الشي و انهاه... نهي الله تعالي اي حرَم»02

و عرف هم نهي را نخواستن، مي داند و منکر آن چيزي است که عقول صحيحه آن را قبيح و زشت مي دانند. «المنکر تحکم العقول الصحيحه بقبحه»12

بنابراين امر به معروف يعني خواستن هر کار مورد پسند عقل و شرح و نهي از منکر يعني نخواستن هر کاري که عقل سالم آن را نمي خواهد.

واکاوي امر به معروف و نهي از منکر به معناي خواستن و نخواستن که برخاسته از درون آدمي است، نشان مي دهد که مي توان تعريف جديدي از انسان ارائه داد و آن اينکه انسان يعني طلب و خواستن.
آدمي بنابر اصل خودخواهي، همه خوبيها را براي خود مي خواهد و در مقابل هيچ بدي را براي خود نمي خواهد.

حال با توجه به اصل «تعميم خودخواهي به دگر خواهي» در جايي که فاصله خود و ديگران در خانوده ميل به صفر مي کند. و اصل «آنچه بر خود مي پسندي براي ديگران بپسند و آنچه بر خود نمي پسندي بر ديگران مسپند».22 همه خوبي ها را در بالاترين سطح آن با وسواس شديد به ديگران که کمترين فاصله را با آنها دارد منتقل مي کند و همين طور هيچ بدي را در هيچ حدي براي آنان نمي خواهد و با بيشترين حساسيت و با صميميت تمام بر خود و آنان نظارت مي کند و کوچکترين ضعف و نقصان را در حدِ واکس زدن کفش و اتو کردن پيراهن و... را براي آنان يادآور مي شود.

بنابراين نظارت مداري به عنوان يکي از مهمترين مباني پويايي در خانواده است که اساس آن انتقاد از خود و ديگران نيز به شمار مي رود و با شيبي ملايم از امر و نهي دروني به خويشتن، آغاز مي گردد و به امر و نهي بيروني، به ديگران که کمترين فاصله را با همديگر دارند منتقل مي شود که اين همان نظات مداري است که ضامن پويايي خانواده خواهد بود.

پيامدهاي پويايي در خانواده

آرامش

آرامش به معناي فراغت، راحتي و ايمني، مهمترين پيامد خانواده پوياست که در آيه شريفه به عنوان مهمترين هدف ازدواج مطرح است « وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجاً لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا»32 يکي از آيات الهي اين است که براي شما از جنس خودتان همسري را آفريد تا با او انس گيريد و آرامش پيدا کنيد.

وقتي خانوده پويا شد يعني خانواده به محوريت عقل، حق، گفتگو و نظارت ساخته شد و همه اين شاخصه ها را در خود نهادينه کرد و هر چيزي در جاي خود قرار گرفت، آنگاه آرامش از درون زاده مي شود و خانواده اي آرام به دور از تنش ايجاد مي شود.

اعتماد

اعتماد متقابل همه اعضاي خانواده بويژه همسران از اموري است که با شاخصه هاي خانواده پويا برقرار مي شود. زيرا عوامل دستيابي به اعتماد عبارتند از صداقت، امانت داري، وفاي به عهد و... با حق گرايي که از شاخصه هاي پويايي در خانواده است. محقق خواهد شد و همينطور عوامل سلب اعتماد همانند دروغ، پنهان کاري، پيش داوري به ويژه پيش داوري هاي اشتباه و... با گفتگو، نظارت به عنوان شاخصه مهم پويايي در خانواده مرتفع خواهد شد.
بدين ترتيب اعتماد نيز يکي از پيامدهاي مهم پويايي در خانواده به شمار مي رود.

اميد

اميد يعني اينکه باور داشته باشيم براي هر مشکلي راهي وجود دارد و مي توانيم به آن دست بيابيم و چالش ها و موانع را پشت سر بگذاريم و بر مشکلات پيروز شويم.

انسان با اميد زنده است، انسان هسته خانواده است بنابراين خانواده هم با اميد زنده است، اميد از ويژگي هاي ذاتي انسان است چنانچه مي­ببينيم مادر به فرزندش شير مي دهد که جواني برومند شود اين جوان به اميد آينده اي نيکو، ازدواج مي کند واز خانواده اش جدا مي شود و خانواده اي جديد تشکيل مي دهد به اميد آرامش و توليد نسلي پاک و پاکيزه.

اميد در خانواده داراي مراتبي است اول اينکه باور داشته باشيم راهي براي حل مشکل وجود دارد. دوم هداف گذاري کنيم و تمام موانع را يکي پس از ديگري از پيش رو برداريم و سوم اينکه اقدام عملي براي رسيدن به هدف داشته باشيم و البته همه اين مراتب با داشتن خانواده پويا بنابر عقلانيت در خانواده قابل دستيابي است.

گذشت

گذشت با وجود عقلانيت به عنوان يکي از شاخصه هاي پويايي در خانواده تحقق پيدا مي کند. خانواده متشکل از افراد انساني است و هر فردي در اين عالم داري ضريب خطاي مخصوص به خود است. که سهم تأثير ديگران براي رفع و دفع اين خطاها با نظارت به همديگر بسيار زياد است.

با وجود شاخصه نظارت و آغازِ انتقادِ از خود به همراه عقلانيت در مديريت اين خطاها، گذشت به دست مي آيد و آنگاه خانواده در جهت پويايي بيشتر، قدم بر مي دارد که اگر گذشت نباشد ضد آن يعني لجاجت حاصل مي شود که بزرگترين آفت پويايي است واساساً موجب اضمحلال خانواده خواهد شد.

بنابراين اعضاي خانواده پويا هر کدام داراي مراتبي از شاخصه هاي پويايي هستند هر کس از رتبه بالاتري برخوردار باشد داراي گذشت بيشتري است و از عقلانيت بيشتري برخوردار است.

البته پويايي در خانواده داراي پيامدهاي فراوان ديگري همانند محبت، مهرباني، صداقت، وفاي به عهد، هست که اطاله کلام نمي کنيم و به همين اندازه بسنده مي کنيم.

نتيجه

پويايي در خانواده در جريان يک روند کلي، توليد و ساخته مي شود، همانند شاکله اي که آدمي براي خود مي سازد.42 خروجي پويايي، نشاط52 و شادماني فرد، خانواده، جامعه و سر انجام تاريخ است پويايي در خانواده يک سفر است نه مقصد، هيچ زماني بهتر از اين لحظه براي شاد بودن نيست. گذشته، گذشته و باز نمي گردد و آينده هم هنوز نيامده و ممکن است نيايد بنابراين بايد در لحظه زندگي کرد و در لحظه بانشاط بود البته با نشاط بودن که خروجي خانواده پوياست داراي مراتبي مي باشد و بالاترين مرتبه آن شادي و نشاط عقلاني است که با عاقبت انديشي عجين شده است و اين همان خانواده پويايي است که پايا هم مي شود.
----------------------------------
پانوشت ها :
1 - نبايد تئوري فيکسيسم (fixism)
2 - بنايد تئوري ترانسفور ميسم ( transformism)
3 - منظور از تعريف، شرح اصطلاح و واژه است نه تعريف حقيقي و منطقي.
4 - مساروخاني، باقر، درآمدي بردايره المعارف علوم اجتماعي، چاپ اول، موسسه کيهان، 1370 ص 254.
5 -همان، ص 255.
6 - فرهنگ فارسي، معين.
7 - آلفرد مک کلانک لي و همکاران، مباني جامعه شناسي، ترجمه محمد حسين فرجاد و همابهروش، چاپ دوم مهر، 1372 انشارات قثنوس ص 325.
8 - مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار جلد 74، ص 384.
9 - moral skepticism or moral secpticism
10 . Moral Nihilism
11 - قل کل يعمل علي شاکلته، بکو هر کسي بر اساس شاکله اش عمل مي کند، آيه 84 سوره اسراء.
12 - الکليني، محمد بن يعقوب، الکافي جلد 1 کتاب العقل والجهل حديث 22 – ص 17.
13 - مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، جلد 2 « ص 79، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1403 ق.
14 - الکليني، محمد بن يعقوب، الکافي، جلد 1 کتاب العقل والجهل، حديث 12، ص 16.
15 - سوره الرحمن، آيه 1 – 4.
16 - منتظري، حسينعلي، اسلام دين فطرت، تهران، نشر سايه، چاپ دوم 1385، ص 34.
17 - ميبدي، حسين ابن معين الدين، ديوان امام علي(ع)، ترجمه مصطفي زماني، نصايح، قم، 1374، ص 179.
18 - همان، ص 179.
19 - احمد بن محمد بن علي المقري الفيومي، المصباح المنير، الجز الاول، موسسه دار الهجره، 1414 قمري ص 21.
20 - الراغب الاصفهاني، معجم المفردات الفاظ القرآن، محقق نديم مرعشلي (بي تا) نبه­المرتضويه لاحياء الاثار الجعفريه ص 343.
21 - معجم المفردات الفاظ القرآن، ص527
22 . جاء اعرابي الي النبي فقال رسول الله علمني علماً ادخل به­الجنه فقال ما احببت الي ياتيه الناس اليک فانه اليهم و ما کرهت ان ياتيه الناس اليک فلاتاته اليهم (وسائل الشيعه، ج ص 338 ) باديه نشيني از حضرت مي پرستد يا رسول الله به من کاري ياد بده که با آن وارد بهشت شوم و پيامبر فرمود آنچه دوست داري که ديگران براي تو انجام بدهند براي آنها انجام بده و آنچه دوست نداري ديگران براي تو انجام بدهند براي آنها نده.
23 . روم /21
24 - قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ (اسراء، 84)
25 ـ نشاط، لزوماً بمعناي لبخند و خنديدن و خوشحالي ظاهري نيست، بلکه رضايتمندي و بهره­برداري هرچه بيشتر از مواهب اين عالم است که امامان ما عليهم السلام بالاترين رضايت مندي را داشته­اند.

عنوان بعدیعنوان قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org