Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: نشریه صفیر حیات
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: انسان آزاد است، چه مرد باشد، چه زن‏

انسان آزاد است، چه مرد باشد، چه زن‏

گفتگو با آيت الله موسوي بجنوردي‎:‎

اشاره‎: ‎

آنچه باعث شد گفتگوي دكتر منظر سلطاني، استاد دانشگاه تربيت معلم تهران با آيت الله سيد محمد موسوي بجنوردي مورد توجه قرار گيرد. توجه و اهتمام آيت الله نسبت به مقام و جايگاه زن در اسلا‌م است كه مي تواند در بخش حقوق انساني مورد استفاده اهل تحقيق قرار گيرد.با هم اين گفتگو را كه سالها پيش انجام گرفته و اينك در پايگاه اطلا‌ع رساني و خبري جماران بازنشر شده، پي مي گيريم‎.‎

با توجه به اينكه زن از نظر بنده ، قلب عالم آفرينش است و محور زندگي انسانها ؛ تصور مي كنم چه آن قلبي كه گوشتپاره صنوبري و قلب فيزيكي حساب بشود و چه آن قلبي كه محل تجلي انوار الهي است در هر دو صورت آسيب پذير بشود ، به جامعه آسيب مي خورد . با توجه به اين مسأله مي خواهيم ببينيم كه چه مسائلي در زمينه فرهنگي از ديدگاه حضرت امام مطرح بوده است ؟ نقش اين عنصر و اين موجود ؛ يعني زن را درجامعه از بعد فرهنگي مي خواهيم شناسايي بكنيم ، هم از ديدگاه علما ، هم از ديدگاه حضرت امام ( س ) ؛ مجموع نظر و پيشنهاد حضرتعالي با توجه به اين مسأله چيست ؟ به نظر شما زن در توسعه فرهنگي چه نقشي دارد ؟

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم ، بسم ا... الرحمن الرحيم ؛ مقدمتاٌ عرض بكنم ابتدا ديدگاه اسلام نسبت به زن را مي گويم بعد مي روم به انديشه امام راحل (قدس ا... نفسه زكيه) . از ديدگاه اسلام و از ديدگاه قرآن و متون روايات ، زن از حيث انسانيت هيچ گونه تفاوتي با مرد ندارد ، به جهت اينكه صريح قرآن است كه ذات باري - تعالي - مي فرمايد : " انا خلقنا كم من نفس واحده " يعني ما شما انسانها را - اعم از مرد و زن - از يك سرشت واحد و از يك نفس واحده خلق كرديم ، به تعبير ديگر همان طوري كه فلاسفه معتقد هستند كه مي گويند به قول ملاصدرا شيئيت شي بصورهٍ لابمادهٍ ؛ يعني هويت هر چيزي و حقيقت هر چيزي به صورت نوعيه او هست ، نه ماده اش ؛ مثلاٌ من از باب مثال مي خواهم بگويم ، شما اگر بخواهيد ببينيد حقيقت صندلي ، حقيقت ميز به چه چيز هست ؟ آيا به ماده آن است كه از چوب بايد باشد از آهن باشد‏ از پروفيل باشد ، يا اين است كه آن هيأت و صورتي كه يك ميز دارد ، حقيقت ميز است ، نه اينكه ماده اش بايد از چه چيزي باشد . اساساٌ در هر نوعي و در حقايق هويت و حقيقت هر چيزي به صورت نوعيه آن چيز هست به ماده آن نيست . بنابر اين ، هويت انسان و حقيقت انسان به صورت نوعيه است ، نه به اين گوشت و پوست و استخوان كه در بدن انسان هست ؛ خوب صورت نوعيه انسان چه چيزي هست ؟ همان نفس ناطقه است ، نفس ناطقه در انسان عبارت از صورت نوعيه انسان است كه انسانيت انسان را تشكيل مي دهد . صورت نوعيه بين زن و مرد فرقي نمي كند زن و مرد از عوارض جسم هستند ؛ يعني يك نوع تركيبات فيزيولوژي در بدن پديد مي آيد كه اين بدن را مرد مي كند و يا يك تركيباتي در اين بدن هست كه اين بدن زن مي شود و اينها انسان نيستند ؛ اينها بعد حيواني انسانند ؛ اما آنكه انسانيت انسان را تشكيل مي دهد ، آن همان نفس ناطقه ‏است ؛ پس زن و مرد در نفس ناطقه يكي هستند ، دوتا نيستند . اين طور نيست كه نفس ناطقه مرد تفاوت داشته باشد با نفس ناطقه زن به قول ملاي رومي مي گويد كه : اي برادر تو همه انديشه اي / مابقي خود استخوان و ريشه اي‌‏

يعني تمام هويت انسان و حقيقت انسان همان انديشه است ؛ همان عقل ، همان نفس ناطقه است ، مابقي استخوان و ريشه است . آنها جزء انسانيت نيست ، آنها به بخش حيواني انسان مربوط است ؛ حيوانات ديگر هم اينها را دارند ؛ پس بنابر اين ما نبايد تفاوت بين زن و مرد را در بعد انسانيت بدانيم ، مرد انسان است حقيقتاٌ زن هم انسان است حقيقتاٌ بدون هيچ گونه تفاوتي . بلي همين انسان اگر كارهايي را بكند كه استكمال بكند ، تكامل پيدا بكند ، اين ارزش پيدا مي كند ؛ حالا مي خواهد اين انسان مرد باشد ، مي خواهد زنده باشد ؛ هيچ گونه فرقي باز در اينجا نمي بينيم ؛ حالا كه اين مقدمه را گفتيم و مشخص شد از حيث استكمال و تكامل و تعالي فرهنگي و مدارج علمي فرقي بين زن و مرد نيست ؛ هر دو در اين بعد يكي هستند ؛ هر كسي بيشتر زحمت بكشد تلاش بكند درس بخواند ، دانشمند مي شود ؛ مي خواهد مرد باشد مي خواهد زن ‏باشد " ليس للانسان الا ما سعي " انسان ، هر چه سعي بيشتر بكند ، بيشتر گيرش مي آيد ، اگر سعي نكرد تلاش نكرد درس نخواند كسب علم نكرد ، انديشمند نمي شود ، دانشمند نمي شود ؛ حالا مي خواهد مرد باشد مي خواهد زن باشد . اين را مي خواستم عرض بكنم نظريه اسلام و قرآن در باره زن اين است ؛ پس ما تا اينجا رسيديم كه هيچ گونه تفاوتي در بعد انسانيت بين زن و مرد نيست ، همين طوري كه يك مرد مي تواند انسان كامل بشود ، زن هم مي تواند انسان كامل بشود ؛ ما الآن نسبت به چهارده معصوم كه مي گوييم ، ما پيغمبر اكرم را انسان كامل مي دانيم ؛ ما علي ابن ابيطالب را انسان كامل مي دانيم و همين طور ائمه ( ع ) را ؛ ما فاطمه زهرا ( س ) را هم انسان كامل مي دانيم و بالضروره فاطمه زهرا (س) زن هست، فاطمه زهرا مرد نيست؛ پس زن هم مي تواند انسان كامل باشد ؛ همچنانكه مرد هم مي تواند انسان كامل باشد . حالا بعد از آنكه ثابت شد هردو در بعد انسانيت و تكامل و تعالي فرهنگي و دانشمند شدن هيچ گونه فرق و تفاوتي ندارند؛ ببينيم در توسعه فرهنگي، زنان چه نقشي دارند ؟ انديشه امام راحل - قدس ا... نفسه زكيه - در اين باره چيست ؟ ما مي بينيم قبل از انقلاب چه در محيط مذهبيها و چه در محيط غير مذهبيها با زن برخورد مناسبي وجود نداشت در محيط غير مذهبي متاسفانه زن حكم يك كالا داشت و صرفاٌ مثل عروسك و يك كالا با او برخورد مي كردند ، هيچ گونه ارزشي براي زن قائل نبودند ؛ يعني شما عملاٌ مي ديديد براي خوشگذارني و مسائل تبليغي به آنها توجه مي شود و هيچ گونه ارزشي براي مسائلي كه از بعد دانشمندان ارزش هست ، براي زن قائل نبودند ؛ فقط براي شخص خودش ازآنها بهره كشي كند ؛ مورد توجه قرار مي دادند ؛ اما واقعاٌ در جامعه به عنوان يك انسان ، يك ارزش تلقي نمي شد . اين ديد و نگرش غير مذهبيها بود ؛‎ در بعد مذهبيها كه اگر بخواهيم بررسي كنيم ، يك دسته عادات و افكاري حاكم بود درجامعه مذهبي كه زن بايد برود توي خانه بنشيند " مسجدالمرا بيتها " زن كتابت ياد نگيرد ، زن توي مجامع علمي و فرهنگي نرود يا نرود تعليم و تعلم بكند و با اينگونه مسائل ، زن را از تمام فعاليتهاي اجتماعي ، سياسي بكلي محروم كرده بودند . اصلاٌ نحوه ارزشگذاري به گونه اي بود زني كه نرفته بود كسب علم بكند ، دانشگاه نديده بود ، مراكز علمي نرفته بود ، در خانه فقط نشسته بود ،اين به عنوان ارزش تقلي مي شد و اگر كسي توان علمي اش بالا بود ، فعاليت سياسي مي توانست بكند ، حضور فعال در جامعه داشته باشد ، خدماتي نسبت به جامعه و انسانيت بكند ، اين ضد ارزش تلقي مي شد . امام راحل كار بسيار مهمي كه بعد از انقلاب انجام داد اين بود كه زن را در تمام ابعاد گوناگون جمهوري اسلامي ايران ، در كل جامعه ؛ يعني چه در حوزه‏ هاي علميه ، چه در دانشگاهها ، چه در همه مراكز فرهنگي ، چه در مراكز تجارتي ، در همه ابعاد زندگي در ايران مورد تكريم قرارداد ، به زن ارزش داد ، اجازه حضور فعال به او داد ، در راهپيماييها ، بخصوص در يكسال قبل از انقلاب كه منجر به پيروزي انقلاب شد ، زنهاي ما در ايران نقش فعال داشتند ؛ يعني به حق ما بايد بگوييم نصف پيروزي انقلاب در حقيقت مرهون فعاليتها و حضور فعال زنان بود ؛ در جامعه ما و اين راكي انجام داد ؟ اين سد راكي شكست ؟ اين سد را امام راحل در هم شكست ؛ او دستور داد حكم كرد پيام داد اعلاميه داد ، به جهات مختلف به اينكه زنها هم بايد بيايند بيرون ، زنها هم بايد بيايند دوش به دوش مردان در تظاهرات در راهپيماييها در اعتصابات در همه برنامه هاي انقلاب شركت بكنند و ما ديديم ، آمدند شركت كردند و انقلاب پيروز شد . بعد از پيروزي انقلاب ، براي تداوم انقلاب ما مي بي‏نيم زنها در همه ابعاد حضور فعال داشتند و امام آني از اين مسأله غافل نبود ، هميشه سعي مي كرد كه ارزشهاي زن را جلوه گر سازد و ارزش واقعي زن را به او برگرداند ، اين نكته را در اينجا توضيح بدهم امام در حقيقت مي خواست دنباله رو پيغمبر اكرم ( ص ) باشد ، چون همين كار را پيغمبر اكرم ( ص ) در ابتداي اسلام كرد ، پيغمبر اكرم ( ص ) وقتي كه آمد اسلام را آورد ؛ جامعه عرب آن روز جامعه اي بود كه صريح قرآن است كه : " اذا بشر احدهم بالانثي ظل وجهه مسودا و هو كظيم . يتواري من القوم من سوء ما بشربه " وقتي به او خبر مي دادند كه دختر گيرت آمده و رويش ، صورتش سياه مي شد ، از شدت ناراحتي فرار مي كرد نمي دانست اين عار را كجا ببرد ، آيا زنده به گور بكند دختر را يا تحمل اين عار را بكند ، پس يك يك جامعه اينطوري بود ، خوب اسلام تو اين جامعه آمد ، انقلاب فرهنگي را اسلام شروع كرد ، تمام‎ سعي پيغمير اكرم ( ص ) اين بود كه اين سنت غلط را بشكند و سنتي را جايگزين آن بكند كه بر اساس آن به زن ارزش بدهد . من الآن از بحثم خارج مي شوم اگر بخواهم سيره پيغمبر را نسبت به زن بيان كنم ، او چه كرد ؟ چه تحولات عظيمي پيغمبر اكرم ( ص ) در جامعه عظيم اسلامي به وجود آوردند؟ ما مي بينيم امام راحل دنباله رو جد بزرگوارش پيغمبر اكرم ( ص ) است ؛ او همين مسأله را در ايران اسلامي شروع كرد ؛ از اول شما از آن مجلس بگيريد ، زن حضور داشت ، در سپاه در همه جا مي رويم ما مي بينيم زنها حضور دارند ، فرمان بسيج را كه صادر كرد ، در كنارش بسيج خواهرها را هم تشكيل داد در نهضت سواد آموزي كه به راه انداخت ، فرق نگذاشت بين زن و مرد ؛ فرمود مال همه است ؛ يعني هر چيزي را كه ايشان تشكيل داد ، زنها را فوري كنار مردها قرار مي داد ؛ يعني عملاٌ در جامعه طوري كرد كه همه مردم پذيرفتند كه تبعيض‎ بين زن و مرد نيست و همين مطلب را ما مشاهده مي كنيم در دانشگاهها در مراكز آموزشي در مراكز پژوهشتي كه به طور عام عرض بكنم در همه مراكز علمي ما مي بينيم تحولي در زنها پديد آمد كه همه رغبت نشان دادند ، اشتياق نشاند دادند به كسب آموزش و پژوهش ، و آن معيارهاي پيشين از بين رفت ؛ يعني اصلاٌ يك تحولي در جامعه زنها پديد آمد ، ديگر زنها در ايران كه يك وقتي همه اش دنبال مد و يك دسته تجملات يودند معيارهايشان تغيير كرد ، البته قسمت زيادي از آنها از اول نبودند ، بعد ما مي بينيم ارزش در جامعه زنان در ايران به اين شد كي بيشتر درس خوانده ؟ كي بيشتر پژوهش كرده ؟ كي بيشتر مدارج علمي را طي كرده ؟ اصلاٌ اين ارزش شد و در طبقات مختلف ، ما مي بينيم چه در طبقات مرفه ، چه درغير مرفه در طبقات مستضعف ، در همه جا واقعاٌ اين معنا تبلور كرد كه كسب علم ، دانشمند بودن ، پژوهش علم اينها ارزش‏‎ تلقي شد . و من به عنوان يك معلم عرض بكنم كه در همه دانشگاهها تقريباٌ حضور دارم ، در مسائل علوم انساني من مي بينم و سال به سال اين را دارم ملاحظه مي كنم كه حضور دختران و زنها در دانشگاهها و مراكز آموزشي و پژوهشي هم از حيث كميت و هم از حيث كيفيت رو به بالاست و فارغ التحصيلاني كه در مقاطع مختلف در دوره ليسانس ، فوق ليسانس ، در دوره هاي دكترا ما مي بينيم در زنها الي ماشاء ا... روز به روز رو به فراواني است و الآن تعداد كثيري از دانشگاههاي ما و مراكز آموزشي و پژوهشي ما تقريباٌ ثلث يا ربع هيأت علمي آن را زنها تشكيل مي دهند ، خوب و به بركت و اثر انديشه امام راحل - قدس ا... نفسه زكيه - كه يك انقلاب فرهنگي در جامعه ايران پديد آورد ، ما مي بينيم زن نقش فعالي در توسعه فرهنگ و دانش در ايران دارد و در ابعاد مختلف من نه فقط مسأله علوم انساني را بگويم در همه رياضيات در اجتماع جامعه شناسي ، روانشناسي ، مسائل پزشكي و غيرذلك در همه چيز ، شما اگر برويد در هنر در همه چيزش مي بينيد زنها از مردها عقب نيستند ، دوش به دوش مردان هستند ، در بعضي جاها هم جلو هستند ؛ يعني در بعضي از كلاسها در مقاطع مختلف ما نگاه مي كنيم در آن كلاس دخترها از حيث نمره از پسرها جلوتر هستند‌‏‎ .‌‎

در مورد جايگاه زنان فرموديد و اينكه الآن از موقعيت خوبي برخوردارند و اين جايگاه را با توجه به ديدگاه مترقيانه حضرت امام پيدا كرده اند ، آيا اين ديدگاه ايشان توانسته است ديدگاه جامعه اسلامي را نسبت به زن اصلاح بكند ؛ اين ديدگاه مترقيانه حضرت امام باعث شده كه ديدگاههايي كه يكسونگرانه و متحجرانه است ، اصلاح بشود ؟

من عرض كردم خدمتتان در جامعه مذهبي خودمان هم ديدگاهها اين بود كه زن نبايد تحصيل بكند ، زن نبايد نوشتن ياد بگيرد ، زن بايد فقط در خانه باشد . ما عملاٌ مي بينيم تحول پديد آمد ، در تمام جوامع مذهبي ما الآن زن دانشمند ، زن باسواد ، زني كه رفته درس خوانده ، زحمت كشيده مدارج علمي را طي كرده ، صاحب ارزش است و الآن يك جوان متدين مذهبي اگر ببيند يك دختري سواد ندارد و مدارج ندارد ، براي همسري اختيار نمي كند ؛ يعني يكي از سؤالها و يكي از شاخصهايي را كه الآن كسي مي خواهد برود ازدواج كند اين است كه تحصيلات دختر تا كجاست ؟ چقدر تحصيلات كرده ؟ مدارج علمي اش چقدر است ؟ بنابر اين ما اين را بزرگترين تحول حساب مي آوريم آنكه سابق ضد ارزش بود الآن شده ارزش‌‏‎ .‌‎

با توجه به اينكه بايد ببينيم كه تأثير انديشه هاي حضرت امام در اصلاح نگرش فرهنگي نسبت به جايگاه زن مسلمان در كشورهاي اسلامي چيست ، سؤالي را خدمتتان مطرح مي كنم كه آيا نگرش ناصحيح نسبت به موقعيت زن در جوامع اسلامي بيشتر ناشي از آداب و رسوم در بين مردم عادي است يا ناشي از نوع جهان بيني دانشمندان و انديشمندان آن جوامع و يا رهبران فكري آن جامعه است؟

خدمتتان عرض بكنم ما مي بينيم اين انديشه حضرت امام رضوان الله تعالي عليه - و ديدگاه ايشان نسبت به زن و تحولي كه در ايران پديد آمد ؛ اين تحول در كشورهاي اسلامي كاملاٌ ملموس است . با اين تفاوت كه اين تحول در آنجاها كم كم پديد آمد ؛ در كشورهاي عربي ، اعلب كشورهاي عربي روي همان فرهنگي كه داشتند براي زن ارزشي قائل نبودند ، ما مي بينيم از براي زن هيچ گونه منزلت و مقامي قائل نبودند و برهمين اساس هم در رشد فرهنگي و توسعه فرهنگي هيچ نقشي نداشتند ؛ اما زنها بعد از انقلاب وضعيت موجود در ايران را كه ديدند اين كاملاٌ به كشورهاي عربي سرايت كرد ، بعضي كشورهاي عربي خيلي شديد متأثر به معنا شد ، در اكثر كشورهاي اسلامي زنها هيچ گونه حضوري نداشتند ما الآن عملاٌ مي بينيم زنها حضور پيدا كرده اند يا در شرف حضور پيدا كردن هستند و اينها همه اش بعد از انقلاب اسلامي پديد آمد ؛ يعني اين‏ همه را خود آنها هم قبول دارند اين ديد حضرت امام و سيره عملي او ووضعيت خاصي كه الآن بخواهند يا نخواهند ايران را به عنوان ام القراي جهان اسلام قبول دارند ايران را به عنوان الگو پذيرفتند ؛ الآن كشورهاي اسلامي وقتي مي بينند ايران كه الگو است و ام القراي جهان اسلام است ، نسبت به زنها اينطور رفتار مي كند پس اين طرز تفكر امام راحل و اين انقلاب فرهنگي عظيمي كه به وجود آورد در ايران از مرزهاي ايران خارج شد ، صحبت ايران نيست ، ديگر الآن صحبت جهان اسلام است‌‏‎ .‌‎

حالا مي رسيم به مفهوم صحيح آزادي زن در نظام اسلامي ، با توجه به اين موضوع مي خواهيم ببينيم كه مفهوم آزادي زن در جهان امروز به چه معناست و با ديدگاه اسلام و حضرت امام چه نكات مشترك و چه افتراقهايي دارد ؟‏

ببينيد من اول مفهوم آزادي را مي خواهم معنا كنم ، بعد برويم سراغ آزادي زن يا مرد ؛ اساساٌ آزادي يك واژه مقدس است در اسلام كه از معناي حريت مي آيد ، ما مي بينيم سيدالشهدا - سلام ا... عليه - در روز عاشورا وقتي كه اهل كوفه شرارت مي كردند يك كلمه بسيار بسيار زيبايي فرمود : " ان لم يكن لكم دين فكونوا احراراٌ في دنيا كم ان كنتم عرضاٌ كما تزعمون " ؛ اگر دين نداريد و براي دين ارزش قائل نيستيد لااقل آزاده باشيد ، آزاده و آزادگي و آزادي يك واژه مقدس است در اسلام ، بلكه بالاتر بتوانم عرض بكنم ، هر انساني تكويناٌ آزاد است ، آزادي دادني نيست كه كسي بيايد به من آزادي بدهد ، حتي اديان ، آزادي به انسان نمي دهند ، اديان مي آيند موانع آزادي را بر مي دارند ؛ براي اينكه خداوند - تبارك و تعالي - انسان را طوري خلق كرده كه او آزاد است در انديشيدن ، در انديشه و در تفكر ، براي اينكه‏ انسان موجودي مختار است به قول ملاي رومي‌‏‎ :‌‎

اينكه گويي اين كنم يا آن كنم خود دليل اختيار است اي صنم‌‏

انسان به حسب هويت ذاتي اش موجودي است آزاد و مختار ؛ در انديشه و در اعمال و افعال خودش آزاد است ، مجبور به هيچ چيزي نيست ، هيچ وقت كسي نمي تواند به او تحميل بكند كه اين كار را بكن ، آن كار را نكن ، ولي يك مسأله هست كه عقل ناب انسان ؛ يعني همين انسان كه آزاد است تكويناٌ عقل ناب دارد ، عقل نابش به يك دسته چيزها بايد مي گويد ، به يك دسته چيزها نبايد مي گويد كه ما تعبير از آن مي كنيم به مدركات عقل عملي ؛ يعني انساني كه عقل نابش را به كار ببرد هيچ وقت در مسائل انحرافي نمي گويد " بايد " ، مسائل انحرافي را مي گويد " نبايد " ، براي اينكه مسائل انحرافي بر خلاف فطرت اوليه انسان است ، شما اگر مي خواهيد دزدي را ، چپاول كردن را ، تجاوز به حقوق مردم ، بي بند و باري را ، اينها را به عنوان مصاديق آزادي بگيريد ، غلط است اينها مصداق آزادي نيست ، چرا ؟ چون عقل ناب به اينها مي‏‎ گويد " نبايد " وقتي عقل ناب گفت " نبايد " انسان هم به حسب فطرتش به آنها تمايل پيدا نمي كند ؛ بنابر اين وقتي ما مي گوييم آزادي ؛ يعني هر آنچه كه عقل ناب به آنها مي گويد " بايد " هر آنچه عقل ناب براي آنها ارزش قائل هست هر آنچه فطرت انسان به آنها تمايل دارد ؛ اين از بعد آزادي است كه بنده مي خواهم عرض بكنم ، پس آزادي تكويني انسان است . امروز اگر يك دولت درست بيايد سركار ، نبايد بگوييم به ملت آزادي داده اين غلط است يك دولت صحيح كه از قلب ملت پديد آمده است ، اگر مي خواهد درست عمل كند ، بايد چكار كند ؟ بايد موانع آزادي را بردارد ؛ يعني موانعي كه جلوي آزادي ملت را مي گيرد بايد بردارد اين دولت ، دولت درستي است و غلط است بياييم بگوييم اين دولت به مردم آزادي داد ، خدا آزادي داده ، او چكاره است كه بيايد آزادي بدهد خداوند تبارك و تعالي - مردم را آزاد خلق كرده است ، اگر‏‎ كسي آمد و برخلاف اين كرد ، اين جنايت به انسانيت كرده ؛ براي اينكه عبوديت و بردگي بر خلاف طبيعت انسان است ، برخلاف فطرت انسان است و از اين رو اسلام هميشه مي خواهد كاري كند و مسائلي را پيش آورد كه بردگي را بردارد و تبديد بكند به آزادگي ، همه آزاد بشوند ؛ حالا مي آييم سرمسأله " زن " آزادي زن يك مسأله اي است تكويني ، هر زني آزاد است همين طوري كه مرد آزاد است ؛ اصلاٌ ما چرا در طرح مسأله فرق بگذاريم ، بياييم بگوييم آزادي زنان ، چرا خوب همان طوري كه شما براي مردها آزادي قائليد ، براي زنها هم ما مي توانيم بگوييم كه در ابتدا آمديم گفتيم فرقي بين زن و مرد نيست ، هردوي اينها انسانند و آزادي را در انسان گفتيم تكويني است فقط نه در مرد ؛ انسان به حسب هويت ذاتي اش آزاد است تكوينا ٌاين انسان مي خواهد مرد باشد مي خواهد زن باشد ، چه فرق مي كند . اينها ، يعني تمام امتيازات آزادي‏ را كه مرد دارد همه آن امتيازات را زن هم دارد ما اگر به زن مي گوييم بايد حجاب داشته باشد ، اين معنايش اين نيست كه خلاف آزادي عمل كرده ما اگر به زن بگوييم عفت بايد داشته باشد ، بي بندو باري نداشته باشد ، بنايد بگوييم اين خفقان است و جلوي آزادي را گرفتيم ما براي اينكه آنها امور ناپسندند ؛ يعني عقل ناب هم به آنها مي گويد " بايد " ؛ بنابر اين مفهوم آزادي را اگر ما درست متوجه شديم ، مي بينيم آزادي امر تكويني است در انسان - اعم از مرد و زن - و هيچ گونه تفاوتي در مقام آزادي بين زن و مرد نيست بنابر اين زن از ديد اسلام آزاد است زن از ديد امام راحل آزاد است ، آزاد است تكوينا. اسلام هم كه همه احكامش بر اساس فطرت و براساس عقل ناب است ، مي گويد كه انسان آزاد است ، چه مي خواهد مرد باشد ، چه مي خواهد زن باشد‌‏‎ .‌‎

پس با توجه به اين مسأله اين محدوديتهايي كه براي زن ايجاد مي كنند با خود اسلام و احكام اسلام خيلي نبايد سازگاري داشته باشد ، البته محدوديتهاي شرعي را عرض نمي كنم محدوديتهايي كه در جوامع نسبت به زن اعمال مي شود ؟

عرض كنم كه آنها مال يك تحجرهايي است كه در آن جوامع است مثلاٌ ببينيد در بعضي از كشورهاي اسلامي نمي گذارند زن رانندگي بكند اين مال اين است كه نفهميدند حقيقت اسلام را اگر زن مراعات حجابش را بكند ، رانندگي بكند چه اشكالي دارد ؟ چه فرقي مي كند مي خواهد مرد راننده باشد مي خواهد زن راننده باشد ، ما حق نداريم بياييم بگوييم زن تو چرا رانندگي مي كني ؟ زن در اموري كه با شرع منافات ندارد مي تواند آزادانه فعاليت كند‌‏‎ .‌‎

اجازه مي خواهم در اين فرصت اندك باقيمانده سؤالي از بعد عرفاني از محضرتان بكنم ؛ مي دانيم كه حضرت امام ( ره ) در پيامهاي خويش به مناسبت روز زن ، روز ولادت حضرت زهرا ( س ) ، آن بانوي بزرگواررا انسان كامل ناميده اند ، انسان كامل داراي چه ويژگيهايي است ؟ آيا زن ديگري مي تواند به اين مقام برسد ؟

انسان كامل مظهر جميع اسما و صفات الهي است ، عالم نامهاي خداونداست ، حضرت زهرا ( س ) انسان كامل است چون به علم اسما دست يافته بود ، از عوالم غيب خبر داشت ، در ديدگاه ما چهارده معصوم ( ع ) انسان كامل هستند ، و حضرت زهرا ( س ) چون از اين مقام معصوميت برخوردار است ، انسان كامل است ؛ زيرا معصوم امكان رسيدن و نزديك شدن به ساحت ربوبيت را دارد ، از اين رو او يك زن است به اين مقام دست يافته است ، در مورد اينكه آيا زن ديگري مي تواند به اين مقام برسد يا نه ؟ عرض كنم كه البته ، چون زن بالقوه استعداد رسيدن به كمال وجودي انساني را دارد قبلاٌ هم گفته شد كه زن و مرد هر دو ماهيتاٌ انسان هستند ، پس هر صفتي كه بر مرد مترتب است بر زن هم قابل تطبيق است ؛ به نظر بنده حضرت زينب ( س ) به مقام عصمت بسيار نزديك بود . و بسياري از عوالم را دريافته بود و با كمال وجودي خويش فاصله نداشت‎ ،‏ او دست پرورده و تعليم يافته حضرت زهرا ( س ) و حضرت اميرالمؤمنين علي ( ع ) بود و در تربيت رباني او ، دو اسوه روحاني مؤثر بوده اند و خود نيز در رسيدن به اين كمال از قوه به فعل در آوردن آن تأثير داشته است‌‏‎ .‌‎

آيا حضرت زهرا ( س ) به تمام مقامات قرب رسيده بود ؟

بله ، همين كه پس از رحلت رسول اكرم ( ص ) پيام آور وحي بر ايشان نازل مي شد ، حكايت از جايگاه آن حضرت در نزد مقام احديت دارد ، جنبه روحاني و ملكوتي آن حضرت بسيار قوي بوده است و از اين حيث است كه از طريق او نور ولايت بر جهان تابيده است‌‏‎ .‌‎

بسيار متشكرم ، بيش از اين وقت ارزشمند شما را نمي گيرم‌‏‎ .‌‎

من هم متشكرم ، ان شاءا... موفق باشيد‎.‎

عنوان بعدیعنوان قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org