Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: نشریه صفیر حیات
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: چرا بايد‎ ‎خمس بپردازيم‏

چرا بايد‎ ‎خمس بپردازيم‏

يادداشتي پيرامون چرايي و فلسفه خمس‌‏

احمد عابديني‌‏

اشاره‎: ‎

مقاله چرا بايد خمس بپردازيم،‌تحليلي است بر چرايي و فلسفه خمس، كه نويسنده محقق حضرت حجت الا‌سلا‌م و المسلمين احمد عابديني آن را به رشته تحرير درآورده است‏‎.‎

محقق و فرهيخته گرامي در اين مقاله بلند كه در دو قسمت تقديم خوانندگان مي شود به زواياي مختلف خمس در قرآن و عترت پرداخته و آن را از ابعاد مختلف در حكومت پيامبر و حكومتهاي پس از آن مورد تحليل و بررسي قرار داده است‎.‎

نويسنده به اين سوال كه چرا خمس بپردازيم پاسخ داده است‎.‎

‎ ‎سوالي كه امروزه در جوامع اسلا‌مي زياد پرسيده مي شود و مخصوصا در بين جوانان ايجاد شبهه كرده ا‌ين است كه چرا بايد خمس بپردازيم؟ و گاهي نيز همين سوال را با بيان‌هاي گوناگون مطرح مي كنند: چرا زكات را كه آيات زيادي به خود اختصاص داده مورد كم توجهي قرار مي دهند و خمس كه يك آيه دارد، اين قدر مورد عنايت است؟ گاهي مي‌گويند ما كه ماليات مي‌پردازيم چه نيازي است كه خمس بدهيم؟‎ ‎

‎ ‎بعضي مواقع با زبان تعريض و تمسخر گفته مي شود چون خمس به علما مي‌رسد، بر آن تأكيد مي‌كنند اما ازحق فقرا دفاع نمي‌كنند و گاهي همين سخنان را با لحني جدي‌تر مطرح مي‌سازند و مي‌گويند: آيه‌اي كه فقيهان به آن براي خمس تمسك مي‌كنند، مربوط به غنائم جنگي است و ربطي به درآمد و سرمايه ندارد، پس ما خمس بدهكار نيستيم‎.‎

احتمالا اگر به آنان گفته شود زكات بدهيد پاسخ مي دهند زكات بر نُه چيز واجب است كه هفت قلم آن بايد به نصاب خاصي برسد و دو قلم آخر بايد سكه‌دار باشد و يك سال ثابت بماند كه هيچ يك از ما چنين شرائطي را نداريم و فقط بايد برخي كشاورزان و دامداران آن را بپردازند و ربطي به ما ندارد؛ بنابراين زكات و خمس واجب نيست مگر بر برخي رزمندگان و روستائيان‎.‎

‎ ‎پژوهشگر معاصر، حجت الا‌سلا‌م عابديني بر آن است تا ضمن بررسي همه جانبه به روشن شدن فلسفه اين موضوع و چرايي جايگزين گشتن آن به جاي زكات و علت عدم تأكيد فقها بر آن بپردازد و اين مهم را مورد توجه و عنايت قرار دهد تا همه شبهات رفع و به سوال‌ها پاسخ داده شود‎. ‎

اينك آنچه در پي مي آيد قسمت اول اين مقاله بلنداست كه با هم پي مي گيريم‎.‎

مسلمانان مكه و آيات مربوط به زكات‌‏

تعدادي از آيات كه در آن لفظ "زكات" و "انفاق" وجود دارد، مربوط به سوره‌هاي مكي است اما در مكه زكات به‌معناي امروز آن واجب نبوده است، بلكه افراد توانمند بايد از مال‌هاي خود هزينه مي‌كردند تا تازه مسلمانان فقير به زندگي خود ادامه دهند يا بردگان زير شكنجه، خريده و آزاد شوند و... افراد مالدار نيز فداكارانه چنين هزينه‌هايي را كه حد مشخصي نداشت پرداخت مي‌كردند و مثلا حضرت خديجه سلام‌الله‌عليها تمامي اموال خود را در راه اسلام دادند‏‎. ‎

مسلمانان مدينه و آيات مربوط به زكات‎ ‎

در مدينه امكانات مسلمانان خوب بود؛ باغ و كشاورزي داشتند اما آنان كه از مكه آمده بودند هيچ نداشتند زيرا همه به صورت فرار و مخفيانه و بدون كمترين امكاناتي به مدينه آمدند. چنين فقري باعث شد كه پيامبرصلي‌الله‌عليه ‌و آله‌وسلم هر فرد مكي را ميهمان يك فرد از مدينه قرار داد و بين آنان عقد برادري خواند. با اين حساب تقريبا مردم مدينه حدود نيمي از درآمد خود را به فقيران آن زمان -كه اكثريتشان مكي‌ها بودند- مي‌پرداختند. پس اگرچه لفظ "خمس" ارباح مكاسب نبود، ولي عملا مردم مدينه نصف سود يا بيشتر از آن را در راه خدا مي‌پرداختند‎. ‎

با پيروزي در جنگ‌هايي نظير بدر و خيبر كه غنيمت‌هاي زيادي به دست مسلمانان افتاد، پيامبرصلي‌الله‌عليه‌و آله‌وسلم از مردم مدينه پرسيدند: آيا غنائم را به طور مساوي تقسيم كنم و هم چون گذشته مهاجران مكه ميهمان شما باشند يا غنائم را به مهاجران بدهم تا خانه و كاشانه‌اي درست كنند و ديگر مزاحم شما نباشند؟ آنان گفتند: غنيمت‌ها را به مهاجران بده تا همچون گذشته ميهمان ما باشند، اين گونه سخنان ايثارگرانه نشان داد كه نيازي به واجب ساختن زكات نيست زيرا آنان افرادي هستند كه نه تنها نصف درآمد، بلكه حاضر هستند تمامي آن را به فقيران بدهند‏‎. ‎

‎ ‎واجب شدن زكات‌‏

‎ ‎با گذشت زمان و فتح مكه، كم‌كم گروه گروه افراد به اسلام گرويدند، اما اينان اخلاق و فداكاري مهاجران و انصار اوليه را نداشتند و حتي بسياري از اينان چون پيشرفت اسلام را ديدند با ديدي مادي و سودجويانه وارد اسلام شدند و آرزوي مال و مقام، آنان را به سوي اسلام كشانيد‏‎. ‎

در چنين شرائطي زكات واجب شد و پيامبرصلي‌الله‌عليه‌و آله‌وسلم موظف شدند تا از آنان زكات بگيرند: (خُذ مِن اموَالِهِم صَدَقَه`ً تُطَهِّرُهُم وَتُزَكيهِم بِهَا)1 كه معلوم مي‌شود مسلمانان ناخالصي‌هايي دارند كه بايد با پرداخت زكات، از آن‌ها پاك شوند‎. ‎

‎ ‎احتمالا گروهي مي‌پرسيدند كه براي چه بايد زكات بدهيم كه آيه ديگري مي‌فرمايد: (اِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلفُقَرَاءِ وَالمَسَاكينِ وَالعَامِلِينَ عَلَيهَا وَالمُؤَلَّفَه`ِ قُلُوبُهُم وَفِي الرِّقَابِ وَالغَارِمِينَ وَفِي سَبِيلِ اللهِ وَابنِ السَّبِيلِ فَرِيضَه`ً مِنَ اللهِ وَاللهُ عَلِيمٌ حَكيمٌ)2 لازم به ياآوري است كه خداوند در هر دو آيه به جاي لفظ زكات، تعبير "صدقه" را به كار برد تا افراد با اخلاص كامل و صداقت در ايمان، آن را بپردازند و پيامبر صلي‌الله‌عليه‌و آله‌وسلم نيز آن را در مصرف‌هاي هشت‌گانه مطرح‌شده در آيه هزينه نمودند‏‎. ‎

به هر حال پس از نزول آيه (خُذ مِن اموَالِهِم صَدَقَه`ً تُطَهِّرُهُم وَتُزَكيهِم بِهَا) پيامبرصلي‌الله‌عليه‌و آله‌وسلم به اموال مردم و مصرف‌هاي نُه‌گانه نگاه كرد و دريافت كه اگر از آن نُه قلم با ويژگي‌هاي خاصي، درصد خاصي را بگيرد كافي است؛ به همين دليل بقيه اموال را مورد عفو قرار داد‎. ‎

روايات متعددي در اولين و هشتمين باب زكات در وسائل الشيعه برا ين مطلب دلالت دارد كه سندشان خوب و داراي الفاظ نسبتا متحدي هستند. يكي از آن‌ها چنين است: "ان الله فرض للفقراء في مال الاغنياء ما يسعهم ولو علم ان ذلك لا يسعهم لزادهم انهم لم يؤتوا من قبل فريضه` الله ولكن اتوا من منع من منعهم حقهم لا مما فرض الله لهم ولو ان الناس ادوا حقوقهم لكانوا عائشين بخير؛ همانا خداوند در مال‌هاي ثروتمندان براي نيازمندان، به مقدار كفايتشان واجب كرده و اگر دانسته بود كه به آنان نمي‌رسد، آن سهم را زيادتر كرده بود. بنابراين گرفتاري آنان از طرف فريضه خداوند نيست، بلكه از طرف كساني است كه آنان را از حقوقشان منع كرده‌اند و اگر مردم حقوقشان را ادا كرده بودند، زندگي خوبي داشتند"3‏‎.‎

‎ ‎از اين روايت كه منحصر به فرد نيست و شبيه آن چند روايت ديگر وجود دارد4، معلوم مي‌شود كه مقدار واجب زكات، آن اندازه است كه هيچ فقيري باقي نماند. در باب هشتم آمده است: "وضع رسول الله الزكاه علي تسعه و عفي عما سوي ذلك...؛ پيامبرصلي‌الله‌عليه‌و آله‌وسلم زكات را بر نُه چيز قرار داد و از بقيه عفو كرد"5 روايت‌هاي عفو در شماره‌هاي 16، 13، 12، 11، 8، 6، 5، 4، 1 و 17 از باب 8 آمده است‎. ‎

از لفظ "عفو" معلوم مي‌شود كه رسول گرامي اسلام مي‌توانسته از ساير اشياء هم زكات بگيرد همچنان كه حضرت علي عليه‌السلام صلاح ديده كه از اسب نيز زكات بگيرد و همين كار را انجام داده است6‏‎. ‎

به هر حال زكات بايد به مقداري گرفته مي‌شد كه فقيري در جامعه باقي نمي ماند‎. ‎

دوران پس از پيامبر(صلي‌الله‌عليه‌و آله‌وسلم‎) ‎

پس از رحلت پيامبرصلي‌الله‌عليه‌و آله‌وسلم ابوبكر به خلافت رسيد. گروهي از مردم با او به مخالفت برخاستند و از دادن زكات خودداري كردند. او نيز حكم به ارتداد آنان داد و لشكريان را براي در هم كوبيدنشان گسيل داشت. سر انجام همه قبول كردند كه به حكومت زكات بدهند. او نيز زكات را مي‌گرفت و بين مسلمانان تقسيم مي‌كرد. پس از او عمر نيز چنين كرد تا نوبت به عثمان رسيد. عثمان در اوائل كار، مانند آن دو خليفه عمل مي‌كرد ولي كم‌كم دست بني‌اميه را باز گذاشت و زكات را از فقرا به ويژه فقيران طرفدار علي عليه‌السلام باز مي‌گرفت‎. ‎

‎ ‎در زمان حضرت علي عليه‌السلام از همه زكات گرفته مي‌شد و به همه فقيران، صرف نظر از خط سياسي و اعتقادي شان كمك مي‌شد و مردم در رفاه نسبي بودند. آن حضرت علاوه بر زكات، از موقوفات خود نيز به فقيران مي‌داد. لذا در حكومت ايشان فقيري وجود نداشت ولي خود آن حضرت هيچگاه غذاي كافي نمي خورد و مي فرمود: شايد در دورترين نقطه كشور اسلا‌مي، فقيري باشد(7‏‎ ). ‎

دوران معاويه‌‏

معاويه پس از اين كه به قدرت مطلق رسيد و بر تمام سرزمين اسلام مسلط شد، به بهانه خونخواهي از عثمان، طرفدران حضرت علي عليه‌السلام را در فشار قرار داد‎. ‎

‎ ‎در اين زمان شيعه علي عليه‌السلام و پيروان عثمان شكل عيني به خود گرفت و شيعيان عثمان، خودي تقلي مي‌شدند و از امكاناتي بهره مند گرديدند ولي شيعيان حضرت علي عليه‌السلام غيرخودي تلقي مي‌شدند و از بسياري امكانات بي بهره بودند‎. ‎

چهره فقر در بين بني‌هاشم و شيعيان علي عليه‌السلام خودي نشان مي‌داد اما به هر حال با اقدام‌هاي هوشمندانه حضرت مجتبي عليه‌السلام كه چندين بار مال خود را با فقيران تقسيم كرد و نيز صدقات و وقف‌هاي باقي مانده از حضرت علي عليه‌السلام و نيز صدقات و مبرات افراد نيكوكاري كه زمان پيامبرصلي‌الله‌عليه‌و آله‌وسلم را درك كرده بودند و فداكاري‌هاي آن زمان را ديده بودند، هم چنين ماليات برخي از شهرها كه طبق صلحنامه به امام مجتبي عليه‌السلام مي‌رسيد، فقر بر بني‌هاشم و شيعيان حضرت علي عليه‌السلام فشار غير قابل تحملي وارد نساخت. پس از شهادت امام حسن مجتبي عليه‌السلام نيز تقريبا وضعيت به همين منوال ادامه يافت تا اين كه معاويه از دنيا رفت. در آن زمان، نيم قرن از رحلت پيامبرصلي‌الله‌عليه‌و آله‌وسلم مي‌گذشت. خط‌هاي سياسي و اعتقادي دقيقا مشخص شده بود. شيعه علي عليه‌السلام و شيعه‎ عثمان كاملا مشخص بود، سرمايه‌داران فراواني در ميان ‌بني‌اميه وجود داشت كه پس از مردنشان شمش‌هاي طلاي آنان با تبر شكسته و تقسيم مي‌شد و‎...‎

دو گروه ثروتمند و فقير، اموي و هاشمي دقيقا از وضع مالي شان مشخص بود اما اين گونه نبود كه هاشمي‌ها فقير محض باشند بلكه اموي‌ها ثروتمند بودند، اما حكومت به فقيران سني مذهب و در خط حكومت رسيدگي مي‌كرد، ولي هيچ گونه رسيدگي به فقراي شيعه نمي‌شد. با اين حال وجود بنيه مالي در بين شيعيان حضرت علي عليه‌السلام باعث مي‌شد كه فقيران به حد اقل‌هايي برسند‎.‎

دوران يزيد و بعد از آن‌‏

وقتي يزيد به حكومت رسيد، دشمني را عليه بني‌هاشم علني و آشكا كرد و در روز روشن مقابل چشم همگان امام حسين عليه‌السلام بزرگ بني‌هاشم را به قتل رسانيد و هفتاد و دو تن از شيعيان مخلص علي عليه‌السلام را كه هجده تن آنان بني‌هاشمي بودند، رسما به شهادت رسانيد و بر كشته آنان به رقص و پايكوبي پرداخت‏‎.‎

از همين جا معلوم شد كه وقتي خون آل علي عليه‌السلام و شيعيان حضرتش مباح باشد، مال آنان چگونه خواهد بود و به طريق اولي از بيت المال مسلمين نبايد چيزي به آنان برسد؛ زيرا آنان خارجي، فتنه‌گر، شورشي، دشمن يزيد و... بودند، تمامي امكانات بايد از آنان قطع شود، به انواع بلاها بايد گرفتار شوند و... از سوي ديگر مردم كوفه پس از شهادت امام حسين عليه‌السلام خودشان به چند فرقه تقسيم شدند. قيام توابين و مختار و .. جنگ‌هاي متعدد ديگر آنان را به فقر كشانيد و شيعيان و علويان را در فقري جانسوز قرار داد. بنابراين در زمان امام سجاد عليه‌السلام و پس از آن، فقر بسيار شديد بود و راه‌هاي استحبابي براي تأمين مخارج آنان هيچ كفاف نمي‌داد. از سوي ديگر حكومت بني‌اميه از تمامي مسلمانان چه شيعه علي عليه‌السلام و چه شيعه عثمان زكات مي گرفت چون خود را حكومت حق و جانشين رسول خدا صلي‌الله‌عليه‌‏و ‎آله‌وسلم مي‌دانست، اما به فقيران شيعه و بني‌هاشم چيزي نمي‌داد زيرا آنان را دشمن، فتنه گر، خارجي و... مي‌دانست‎. ‎

‎ ‎در چنين حالتي بود كه ائمه اطهار عليهم السلام دو كار در طول هم انجام دادند: اول اين كه زكات را بر همان چيزي كه در زمان پيامبرصلي‌الله‌عليه‌و آله‌وسلم گرفته مي‌شد، تثبيت كردند و نگذاشتند خلاء، سهم بيشتري از مردم بگيرند و دوم اين كه از ساير ظرفيت‌هايي كه در قرآن بود استفاده كردند تا مخفيانه سهمي از ثروتمندان معتقد به ائمه اطهار عليهم السلام گرفته شود و به مصرف فقيران برسد. يكي از ظرفيت‌هايي كه در دين بود و در زمان پيامبرصلي‌الله‌عليه‌و آله‌وسلم نيازي به استفاده از آن نبود، مورد بهره برداري قرار گرفت و آن همانا ظرفيت خمس و ارباح مكاسب بود كه دليل آن آيه (وَاع­لَمُوا انَّمَا غَنِم­تُم مِن شَيء فَأَنَّ للهِِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي ال­قُر­بَي وَال­يتَامَي وَال­مَسَاكينِ وَاب­نِ السَّبِيلِ)8 است كه در آن لفظ "غنيمت" وجود دارد و چون اين لفظ به‌معناي مطلق‏‎ سود و ربح است، اين ظرفيت را داشت. تعبيرها گويي نشان مي‌دهد كه استفاده ابزاري از آيه شده است با توجه به حرف "لام" كه ملكيت را مي‌رساند، ائمه اطهار عليهم السلام مي فرمايند خمس سود تجارت‌ها و غيره از آن ماست تا آن‌ها را به مصرف فقيران شيعه و فقراي بني‌هاشم برسانند‎. ‎

معناي غنيمت‌‏

طبق گفته التحقيق: غنيمت به‌معناي سود و ربح است. اصل آن "غنم" مي‌باشد كه به‌معناي دست يابي به آن چه كه قبلا مالك آن نبوده است، مي‌باشد فرقي نمي‌كند كه سود چيزي باشد يا خودش اصالت داشته باشد، از راه معامله باشد يا غير از آن. يكي از مصاديق آن نيز غنيمتي است كه از دشمن به وسيله جنگ گرفته مي‌شود و ديگري آن است كه از راه تجارت به دست مي‌آيد‎. ‎

از همه كتابهاي لغت به خوبي ظاهر مي‌شود كه غنيمت براي غنائم جنگي وضع نشده است بلكه به‌معناي سود و فايده است و چون چنگ براي دفع دشمن است، به آن چه از آن به دست مي‌آيد، غنيمت گفته مي‌شود يعني سود محض.12‏

با اين توضيح‌ و بررسي ها روشن شد كه آيه 41 سوره انفال تنها مربوط به غنائم جنگي نيست بلكه تمامي سودهاي اصلي و تبعي را شامل مي شود؛ زيرا خداوند به ما زمين، آب، دست و پا، عقل و.. داده تا با تلاش رزق خود را به دست آوريم. آن گاه هرچه كه بيش از هزينه‌هاي روزمره به دست آيد، سود محض است و طبق صريح آيه، خمس دارد‏‎. ‎

‎ ‎خداوند مي فرمايد: (وَاعلَمُوا انَّمَا غَنِمتُم مِن شَيء فَأَنَّ للهِِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي القُربَي وَاليتَامَي وَالمَسَاكينِ وَابنِ السَّبِيلِ) خداوند مي توانست عبارت را به سبك راحت تر و مختصرتري بگويد: "واعلموا ان في الغنائم خمس" و معنايش اين بود كه بدانيد در غنيمت‌ها خمس است، اما در عبارت از كلمه "ما" و "من شيي" استفاده شده تا بر عموميت تصريح كند و بگويد كه "هر آن چه" غنيمت گرفتيد يا سود برديد يا به دست آورديد، خمسش از آنِ خداست. پس به تمامي سودهاي خرد و كلان خمس تعلق مي‌گيرد‎. ‎

‎ ‎در عبارت، لفظ "الله" را قبل از كلمه خمس آورد و لفظ "للرسول و لذي القربي" را پس از آن با حرف "لام" آورد و يتيمان، مسكينان و در راه ماندگان را بدون لام آورد‎. ‎

از آوردن لفظ "الله" قبل از كلمه خمس استفاده مي‌شود كه خمس بالاصاله مال خداوند است يعني كنار اموال شما‌ قرار گرفته نه اين كه مال شما باشد و شما مكلف باشيد بپردازيد بلكه اصلا مال شما نيست‎. ‎

و رسول و ذوي القربي را با لام اما متأخر از لفظ خمس آورد تا نشان دهند مال بالعرض و بالتبع مربوط به آنان است و در نتيجه در اختيار آنان است و آن سه گروه آخر را بدون حرف لام آورد تا معلوم شود كه آنان مورد مصرف‌هاي خمس هستند يعني بايد در راه آنان هزينه شود‎. ‎

خلاصه‌‏

‎ ‎در قرآن ظرفيت‌هاي فراوني براي رسيدگي به فقرا وجود دارد. در صدر اسلام، مسلمانان با توجه به آياتي كه دستور انفاق مي‌دهد، فداكارانه در راه فقرزدايي پول مي‌دادند و نيازي به حكم وجوبي نبود، كم‌كم افراد ضعيف الايمان نيز به صف مسلمانان واقعي پيوستند. پيامبرصلي‌الله‌عليه‌و آله‌وسلم مأمور شد كه صدقات را بگيرد [سوره توبه، آيه 103] و به مصارف مشخص شده برساند[سوره توبه، آيه 60] بعداً كه حكومت‌هاي فاسدي به نام اسلام آمدند و خود را جانشين پيامبرصلي‌الله‌عليه‌و آله‌وسلم دانستند و به امر "زكات را بگير" عمل كردند ولي به دستور چگونگي مصرف[سوره توبه، آيه 60] اعتنايي نكردند و مال خدا را بين دوستان خود تفسيم كردند، ائمه اطهار عليهم السلام به طور مخفي از ظرفيت‌هاي ديگري كه در قرآن بود و آنان نمي‌دانستند، استفاده كردند و خمس ارباح مكاسب را گرفتند و به همان مصرفي كه در آيه خمس بود، رسانيدند تا بني‌هاشم و شيعيان فقير، زير بار فقر له نشوند‎. ‎

‎ ‎از سوي ديگر با اصرار بر سنت پيامبرصلي‌الله‌عليه‌و آله‌وسلم در گرفتن زكات و مقيد ساختن آن، جلوي زكات‌گيري خلفا را حتي المقدور گرفتند تا لا اقل شيعيان زكات كمتري به آنان بدهند و به جاي آن خمس را بپردازند تا به مصرف فقيران شيعه برسد. و براي اين كه به طور رمزي نشان دهند زكاتي كه خلفا مي‌گيرند پول زور است و حتي الامكان نبايد زكاتي به آنان داد، مي‌فرمودند: اگر سني شيعه شود، نماز، روزه و حج او درست است ولي زكاتش را بايد دوباره بپردازد زيرا زكات را بايد به كسي داد كه از جانب خداوند ولايت داشته باشد.13‏

به هر حال امام باقر و امام صادق عليهما السلام خمس را ابداع نكردند بلكه چنين ظرفيتي در قرآن بود، ولي تا آن زمان نيازي نبود كه از چنين ظرفيتي استفاده شود، اما وقتي حكومت‌ها گروهي از مسلمانان را -كه از ديد ما اسلام حقيقي را همين افراد داشتند و خاندان پيامبر صلي‌الله‌عليه‌و آله‌وسلم بودند- از همه چيز محروم مي‌كردند، اينان از اين ظرفيت موجود استفاده كردند و خمس را مخفيانه از شيعيان مي گرفتند و به مصرف فقيران شيعه و اهل بيت پيامبر صلي‌الله‌عليه ‌و آله‌ و سلم مي‌رساندند. و براي اين كه حاكمان اموي از اين رسم و راه بويي نبرند، گاهي اوقات كه اوضاع غيرعادي مي‌شد و در صدد بودند منابع مالي ائمه اطهار را شناسايي و آنان را دستيگر كنند، در چنان زمان‌هايي ائمه خمس را تحليل مي‌كردند يا مي‌فرمودند اكنون لازم نيست كه خمس بدهيد تا شيعيان شناخته نشوند و ضربه‌اي نبينند. در همين‎ رابطه صاحب وسائل بابي به عنوان "اباحه حصه الامام من الخمس للشيعه مع تعذر ايصالها اليه" باز كرده است14‏‎. ‎

‎ ‎بنابراين در زمان ائمه معصوم آنان خمس را مي‌گرفتند و به مصارف ضروري شيعه مانند سادات فقير و شيعيان فقير مي‌رساندند و با غيبت امام عصرعجل الله تعالي فرجه الشريف اين وظيفه را مراجع، فقها و مجتهدان انجام مي‌داده‌اند و هم چنين در زمان فعلي نيز صورت مي‌دهند. اما زكات چون امر حكومتي بود و به مصرف حكومت‌ها مي‌رسيد، در حد اقل محدود شد‏‎. ‎

چند سوال و جواب‌‏

امروز كه حكومت اسلامي شيعي تشكيل شده است و حكومت به تمامي فقيران رسيدگي مي‌كند، آيا نيازي به پرداخت خمس يا زكات هست؟‎ ‎

اولا نگاهي به اطراف خود بيندازيد، آيا فقيري نمي‌بينيد؟ آيا حكومت به تمامي افراد و گروه‌ها از هر خط و جهت به يك گونه رسيدگي مي‌كند؟ آيا پيامبروار و علي‌وار به همه رسيدگي مي‌كند يا لااقل خانواده‌هاي زنداني نيازمندند؟ ثالثا بر فرض كه هر دو مشكل بالا حل شود باز جهت استقلال حوزه‌هاي علميه، نياز به خمس وجود دارد‎ .‎

توضيح: همان گونه كه ائمه اطهار عليهم السلام توانستند بر خط مستقيم بايستند و جامعه را هدايت كنند، بايد در هر عصري افرادي باشند كه بتوانند مستقيم بايستند و به چپ و راست نغلطند و اسلام را از گزند منحرفان حفظ كنند، هيچ كس نمي‌تواند تعهد دهد كه اگر امروز مسئولان مملكتي خوب بودند فردا و فرداها نيز خوب باشند، چه بسا در گذر زمان، تاريخ تكرار شود و معاويه جاي علي عليه‌السلام را بگيرد و بني‌اميه جاي بني‌هاشم را. بنابراين بايد براي آن روز فكري كرد و فكري كه علماي شيعه كرده اند، استقلال حوزه از حكومت هاست. حوزه بايد راه درآمد مستقلي داشته باشد تا بتواند خود را اداره كند و در مواقع ضروري عليه ظالمان فرياد بزند‎. ‎

پيامبرصلي‌الله‌عليه‌و آله‌وسلم به رزمندگان فرمودند: "من از غنائم شما چيزي جز خمس نمي‌خواهم و خمس هم به شما باز مي‌گردد" معناي سخن نبي مكرم صلي‌الله‌عليه‌و آله‌وسلم اين است كه اين خمس نيز در راه استقلال شما و ارتقاي فرهنگ شما مصرف خواهد شد؛ زيرا مردم در پيچ و خم كارها و مشكلات زندگي گم مي‌شوند و تنها عالمان هستند كه مي‌توانند افق دورتر را بنگرند و به فكر آزادي مردم و ارتقاي آنان باشند‎. ‎

چرا خود مردم نتوانند خمس خود را به فقيران بدهند؟‎ ‎

خود مردم مي‌توانند اما براي اين كه گاهي فقير شديدتري نيز در جامعه وجود دارد كه اين شخص از او خبر ندارد يا گاهي موارد مهم‌تر ديگري وجود دارد، گفته مي‌شود كه از مرجع تقليدت يا از مجتهدي اجازه بگير تا وي با توجه به نيازها سهمي را اجازه دهد. معمولا به افراد اجازه داده مي‌شود كه يك سوم يا يك چهارم خمس خود را صرف فقيراني كه مي‌شناسند بنمايند، ولي مهم‌ترين قسمت، امروزه استقلال حوزه هاست بايد حوزه بتواند طلابي مستقل، شجاع، آگاه و... تربيت كند تا جامعه به سوي ديكتاتوري نرود‎.‎

اجازه يك سومي كه مراجع به روحانيون مي‌دهند، چيست؟‎ ‎

‎ ‎مراجع تقليد به برخي از افرادي كه مورد وثوقند اجازه مي‌دهند كه مقداري از خمس را به مصرف فقيران محل خود و نظائر آن برسانند تا مرجع تقليد به وظيفه شرعي خود در قبال فقيران عمل كرده باشد‎. ‎

چه اشكالي دارد كه روحانيون نظير ساير اقشار جامعه كار كنند و از درآمد خود زندگي كنند تا نيازمند نباشند؟‎ ‎

چه كاري؟ اگر مراد كارهاي آزاد مانند كارهاي تجارتي، صنعتي، كشاورزي و... است، اولا وقت آنان را پر مي‌كند و زماني براي مطالعه، تحقيق و پيشرفت برايشان باقي نمي‌ماند، ثانيا به چه دليلي بايد كسي كه مزدي و درآمدي برايش قرار داده نشده، كار مجاني بكند و از دين و آزادي دفاع كند؟ به عبارت ديگر خداي حكيم عادل براي هر كاري مزدي قرار داده است. اين انتظار كه فردي مانند ديگران براي زندگي اش تلاش كند و نان تهيه كند، سپس مجاني براي دين كار كند، انتظار بي جايي است و خداي حكيم چنين حكم نمي‌كند. همه مردم يك جور تكليف دارند، مكلف ساختن فردي به كاري مجاني، دليل مي‌خواهد و خداوند حكيم چنين كاري نكرده است و براي هر كاري مزدي قرار داده است‎. ‎

اگر كار دولتي و حقوقي را مي‌گوييد، نظير استاد دانشگاه يا نظير كارمندان ادارات و... در اين صورت روحاني وابسته به حكومت مي‌شود و از ترس قطع شدن حقوق و اخراج از ليست حقوق، از بيان حقايق طفره مي‌رود‎. ‎

از اين گذشته وقتي از آيه قرآن معلوم شد كه افراد مكلفند خمس بپردازند، آنان بايد وظيفه خود را انجام دهند نه اين كه وظيفه خود را انجام ندهند و از ديگران انتظار كار مجاني داشته باشند. حال وقتي وظيفه خود را انجام دادند، آن گاه اين مراجع تقليد هستند كه تشخيص مي‌دهند آن را صرف فقيران يا نشر كتاب يا ساير كارهاي فرهنگي بنمايند و شما مي‌توانيد نظر مشورتي خود را به آنان بگوييد‏‎. ‎

اگر فرض شود واقعا حكومت به همه اقشار رسيدگي مي كند و به حوزه‌هاي علميه هم كمك مي كند اما كاري به استقلال آنان نداشته باشند باز بايد خمس داد؟‎ ‎

‎ ‎چنين فرضي كه شما كرديد، به احتمال قوي در زمان ظهور حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف اتفاق مي‌افتد و طبق دستور حضرت عمل مي‌كنيم اما حكومت‌هاي قبل از آن، همه اگر سلامي هم مي‌كنند متنظر جوابش هستند نه اين كه بدون چشم‌داشت كمك كنند‎.‎

اگر حكومت شيعي -خداي ناكرده- زكات و خمس را باهم گرفت و به همه فقرا هم كمك نكرد و خواست حوزه‌هاي علميه را از استقلال بيندازد و... چه بايد كرد؟‎ ‎

‎ ‎در آن صورت، در حد ضرورت و در حد درآمدها و اموالي كه حكومت مي‌داند، به آنان خمس و زكات داده مي‌شود و از بقيه‌اي كه آن حكومت خبر ندارد و انفاق‌هاي مستحبي، بايد فقيران باقي مانده را سير كرد و به عالماني كه مي‌خواهند مستقل بمانند، كمك نمود؛ زيرا از روح اسلام بر مي‌آيد كه اين دين، راضي نيست فقيري گرسته بخوابد و راضي نيست كه دينش از بين برود. بنابراين وسائلي كه لازم است تا اين هر دو حفظ بشوند را عقلا واجب كرده است، اگر هم آيه قرآني وجود نداشته باشد. اما به نظر مي‌رسد در اين رابطه آيه (اِلاَّ المُصَلِّينَ* الَّذِينَ هُم عَلَي صَلاَتِهِم دَائِمُونَ* وَالَّذِينَ فِي اموَالِهِم حَقٌّ مَعلُوم) سوره معارج، آيه‌هاي 24 و 25 وجود دارد كه قرآن با صراحت نمازگزاران واقعي را كساني مي‌داند كه بر نماز مداومت كنند و در اموالشان براي سوال كننده و محروم، حق معلومي است‎. بنابراين، پيوسته بايد به فقيران رسيدگي شود و راه پيشرفت دين بسته نشود و هيچ گريزگاهي از اين مطلب نيست‎. ‎

‎1. ‎سوره توبه، آيه 60: از اموالشان صدقه‌اي بگير تا بدين وسيله آنان را پاك سازي و رشدشان دهي‏‎. ‎

‎2. ‎سوره توبه آيه 103: صدقات تنها براي نيازمندان و بينوايان... مي‌باشد‎.‎

‎3 . ‎وسائل الشيعه، كتاب زكات، باب 1، حدث 2‏‎.‎

‎4. ‎وسائل الشعه، باب زكات، حديث‌هاي 3، 6 و 7‏‎.‎

‎5 . ‎وسائل الشيعه، باب 8، روايت 3‏‎.‎

‎6 . ‎وسائل الشيعه، باب 16، روايت‌هاي 3، 2، 1 و 6. يعني تمام روايت‌هاي باب‏‎.‎

‎7 . ‎ر.ك نهج البلاغه، نامه 45، بند 12‏‎.‎

‎8 . ‎سوره انقال: آيه 41: و بدانيد كه هرچه به دست آورديد، يك‌پنجم آن براي خدا و براي پيامبر صلي‌الله‌عليه‌و آله‌وسلم و براي خويشاوندان و يتيمان و بينوايان در راه مانده است‎. ‎

‎9. ‎التحقيق الي كلمات القرآن الكريم، ج7، ص 332، ماده غنم‎. ‎

‎10. ‎معجم مفردات الفاظ قرآن، ماده غنم، ص 378‏‎. ‎

‎11 .‎ر. ك مصباح اللغه، ماده غنم‎. ‎

‎12 . ‎التحقيق الي كلمات القرآن الكريم، ج7، ص 332، ماده غنم‎.‎

‎13. ‎ر.ك وسائل الشيعه، ابوب المستحقين للزكات، باب 3‏‎. ‎

‎14. ‎ر.ك وسائل الشيعه، ابواب الانفال و ما يختص بالامام، باب 4، باب مباح بودن سهم امام از خمس براي شيعه، هنگامي كه رساندنش به امام ممكن نباشد‎.‎

عنوان بعدیعنوان قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org