Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: خارج فقه
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: تقدم شروع کننده طرح دعوا در قضاوت قاضی
تقدم شروع کننده طرح دعوا در قضاوت قاضی
درس خارج فقه
حضرت آیت الله العظمی صانعی (رحمت الله علیه)
کتاب القضاء
درس 100
تاریخ: 1394/8/18

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم اللّه الرحمن الرحيم

«تقدم شروع کننده طرح دعوا در قضاوت قاضی»

امر پنجم: «اذا بدر احد الخصمین بالدعوی فهو أولی ولو ابتدرا معاً یُسمَع من الذی علی یمین صاحبه ولو اتفق مسافرٌ و حاضرٌ فهما سواء ما لم یستضر احدهما بالتأخیر [اگر مسافری الآن بازجویی ندهد، ضرر می کند، اگر دو روز دیگر بیاید یا به او بگویند برو ده روز دیگر بیا، ضرر می کند و کار و کاسبی و مغازه اش تعطیل می شود.] فیقدم دفعاً للضرر».[1] برای جلوگیری از ضرر مقدمش می دارد. امام (سلام الله علیه) هم در اینجا حاشیه داشتند که می فرمودند: «کما هو الاقوی»، اقوی این است که یقدم. اگر این «کما هو الاقوی» به «فیقدم دفعاً للضرر» بخورد یا به «اولی» بخورد که عرض می کنم، در اینجا یک بحث نسبت به بحث عبارت تحریر و فرمایش امام است.

اما بحث در عبارت تحریر، این است که «اذا بدر احد الخصمین فهو اولی» چرا فهو اولی؟ طبق قاعده سبق، فهو متعیّن، فهو لازم، طبق اجماعاتی که در مسأله ادعا شده فهو لازم، چرا مرحوم سید ابوالحسن (قدس سره) - که ظاهراً متن قضایش هم از ایشان است - در آنجا دارد «فهو اولی»؟ باید بنویسد «فهو متعیّن» یا «فهو اقوی».

اما عبارت امام که در ذیل «دفعاً للضرر» دارد: «کما هو الاقوی»، این اگر به هر دو بخورد، عبارت امام که «فهو اولی» اشکال دارد. عبارت دومش هم اشکال دارد. از ما درست است، امام در آنجا «اولی» ندارد و می گوید: «فهو اولی» که گفتیم نه، «فهو اولی» محل کلام است و باید «فهو متعیّن» باشد و اشکال ما هم این است که چرا به این، تعین نزده است؟ «و لو ابتدرا معاً یُسمَع من الذی علی یمین صاحبه» که ما اینجا حاشیه داریم: «للاجماع المحکی عن المرتضی و الشیخ و لبعض الاخبار الدالۀ علی قضاء رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) بتقدیم صاحب الیمین و علی امر الصادق (علیه السلام) فی صحیحۀ ابن سنان بقوله: و فی الکل ما تری» ما اشکال کرده ایم و الآن می خواهم این را معنا کنم: «فالقوی کما اختاره الشیخ فی الخلاف و هو القرعۀ فإنه لکل امرٍ مجهول». شیخ در خلاف فرموده است: «اذا ابتدرا» هر دو با هم مشغول صحبت شدند، «و لو ابتدرا معاً یُسمَع من الذی علی یمین صاحبه» این که ما در اینجا اشکال کرده ایم و گفته ایم که اینها اشکال دارد، منتها اشکال را بیان نکرده ایم.

برای بیان اشکال، عبارت مستند را که خیلی در قضاء قوی است استفاده می‌کنیم.

«دیدگاه صاحب مستند در بارۀ تقدم یکی از خصمین در طرح دعوا در محکمه»

«ولو ابتدرا معاً فالمشهور بین الاصحاب کما فی المختلف و غیره، و ادعی الاجماع علیه، أنه تسمع الدعوی من الذی علی یمین صاحبه، و هو المحکیّ عن علی بن بابویه فی رسالته و المفید فی المقنعة و الشیخ فی النهایة و ادّعی علیه الشیخُ فی الخلاف الاجماعَ ... [که می نشیند کنار من علی یمین صاحبه] و ادعی الاجماع علیه ایضاً، و الشیخ بعد ان ادعی اجماع الطائفة مالَ الی القرعة و استوجهه فی المسالک و ظاهر الکفایة و المفاتیح التوقف، و الاصل فیه ما رواه محمد بن مسلم [که صحیحه است، منتها ایشان خواسته با آن یکی فرق بگذارد] عن الباقر (علیه السلام) انه قال: أن رسول الله قضی أن یقدم صاحب الیمین فی المجلس بالکلام [این یک روایت که دلیل بر این مسأله است. اعتراض شده] و اعتُرض بجواز أن یکون المراد بالیمین یمین القاضی [اگر شما بگویید، یمین قاضی را می گوید] کما احتمله فی المفاتیح [که در مفاتیح گفته است که یمین قاضی] یعنی القاضی [صاحب الیمین، اینجا داشت که صاحب الیمین، یعنی قاضی.] او الحلف [یا صاحب حلف که می شود مدعی، او صاحب حلف است] کما احتمله الاسکافی ابن جنید لانه صاحب الیمین، ان شاء احلف خصمَه [یعنی منکر را] و ان لم یشأ لم یحلف [اختیار به دست اوست، اگر خواست، قَسَمش می دهد و مطلب را تمام می کند و هم می تواند بگوید قَسَمت نمی دهم، برو به امید خدا] ان شاء لانه صاحب الیمین، ان شاء احلف خصمَه و ان لم یشأ لم یحلف. بل یُحتمل أن یکون المراد بالتقدیم بالکلام: التقدیم بتکلم الحاکم معه [اصلاً می خواهد مکالمه را بگوید و کاری به باب قضاء ندارد؛ یعنی نشسته اند و می خواهند با هم خوش و بش کنند، اول با یمینش خوش و بش کند. این یک دلیل، یکی از اعتراض ها «بجواز أن یکون و بأن الاصحاب حملوه علیه و رُدّ بالمخالفة للظاهر». صاحب مستند می گوید این اعتراض رد شده که «قضی أن یقدم صاحب الیمین». این احتمالات در آن نیست که بگوییم قاضی است یا بگوییم مدعی است. این احتمالات نمی آید.] و رُدّ بالمخالفة للظاهر، [«قضی أن یقدم صاحب الیمین فی المجلس بالکلام». ایشان می فرماید: «و رُدّ بالمخالفة للظاهر»، کجایش مخالف با ظاهر است؟ فوقش اطلاق دارد، یا بگوییم مخصوص کلام است و اصلاً کاری به قضاء ندارد. «أن یقدم صاحبُ الیمین فی المجلس». هر کسی در طرف راستش نشسته، اول با او صحبت کند؛ چون در یمین، برکت است، در یمین، رسیدن به هدف است و در روایات راجع به یمین آمده است که یمین یک خصوصیاتی دارد، مثل این که اربعین یک خصوصیاتی دارد و یکی از خصوصیاتش این است که حضرت موسی در چهل سالگی پیغمبر شد، پیغمبر اسلام هم در چهل سالگی به پیامبری مبعوث شد، دعای به افراد، چهل تا. اینها خصوصیات اربعین است که در شب اربعین، این خصوصیات را بگویید.

«رُدّ بالمخالفة للظاهر» می گوییم هیچ وجهی برای مخالفتش با ظاهر نیست، همه اینها را شامل می‌شود و اطلاق دارد. «قضی أن یقدم صاحبُ الیمین بالکلام». شامل قاضی را نمی‌شود،اصلا شامل قضاوت نمی‌شود، کلام که در آنجا نیست، بلکه آنجا قضاست. «یقدم صاحب الیمین فی المجلس بالتکلم فی القضاء» را می گویند، نه بالکلام، کلام، یعنی صحبت کردن. «کلموا الناس علی قدر عقولهم»، مربوط به باب مکالمه است. این یک دلیل.]

و بنقل الاتفاق فی المسالک علی أن المراد منه یمین الخصم [فقهاء فرموده اند که مراد، یمین خصم است] و بأن الاصحاب حملوه علیه و فهمُهم قرینة [این اتفاق مسالک، اجماع مسالک، رد معنا کردن یک حدیث است، اجماع در معنا کردن یک حدیث، حجت نیست، بلکه اجماع باید کاشف از نظر معصوم باشد و طبق گفته صاحب معالم، اینها استنباطشان صد سال بعد از شیخ، مثل استنباط شیخ بوده است. اینها پشت سر هم، اجماع، یکی این که حجت نیست و یکی این که بین اجماع ها فاصله خورده، صد سال اجتهاد می کردند، ولی به خاطر حسن ظنی که به شیخ الطائفة داشتند، مثل او فتوا می دادند و اجتهادشان به طرف فتوا دادن به او می رفت و دیگر این که صد سال فاصله داشتند.

«و بأن الاصحاب حملوه علیه و فهمُهم قرینة» فهم اصحاب، قرینه نیست، مگر این که به صاحبان اول، راویان اولی برگردد که آشنایی کامل با زبان ائمه داشتند. آن که می گوید سمعت جعفر الصادق، سمعت ابا الحسن او بگوید یعنی آنجا دو احتمال وجود دارد: یک احتمال این که «یعنی» یعنی من از خودم، یعنی معصوم. یا نه، «یعنی» هم جزء روایت باشد. آنجا هم بعید است جزء روایت باشد و ظاهرش این است که از قول خودش تفسیر می کند.

یکی دیگر از وجوه جواز، صحیحه ابن سنان است:] و بصحیحة ابن سنان عن الصادق (علیه السلام) أنه قال: اذا تقدمتَ مع خصم الی وال أو الی قاض فکن عن یمینه [اگر سراغ حاکم یا سراغ قاضی رفتی، بر یمین او باش؛] یعنی: یمین الخصم [این «یعنی» از راوی است قطعاً، مال معصوم که نیست، معصوم می گوید «اعنی»، مربوط به راوی است و راوی از خودش گفته یا از معصوم گرفته گفته، البته اگر نزدیک باشد و اطمینان باشد که این از معصوم یاد گرفته و بیان کرده، جوابش می آید. ایشان از این حرف‌ها جواب می دهد] و فی الاول: [اشکال اولی که در اینجا داشت که نقل اتفاق باشد] انا لو سلمنا مخالفة الاول للظاهر [اگر حدیث اول را قبول کنیم که مخالف با ظاهر است] فمخالفة الثانی و الثالث ممنوعة ... [این روایتی که دارد که نقل شده: «اذا تقدمت مع خصم فکن علی یمینه» ایشان می فرماید مخالفت دوم و سوم، ممنوع است؛ چون اینجا که «خصم» ندارد، خصم فقط در «یعنی» است که احتمال دارد از راوی باشد. ایشان می گوید جواب از این مخالفۀ الثانی، یا آن احتمالات بالا «لأنه صاحب الیمین».

اتفاقی که ادعا شده است، نقل اتفاق در مسالک،] غیر ثابت [شما جواهر را مراجعه کنید، می بینید که اجماع آنطوری از همگان است. اجماعی که شیخ دارد در خلاف دارد که اجماعات خلاف، وضعش معلوم است، مختلَف هم اول نسبت به مشهور داده، مُختلَفی که مُعَدّ است، برای نقل اقوال مختلفه بین فقهای امامیه. خلاف، تذکره و اینها مخصوصاً انتصار، مُعَدّند، برای خلاف های بین شیعه و سنی، اما مختلف فقط مربوط به شیعه است. در آنجا ادعای شهرت کرده فلذا موارد زیادی از شیخ در خلاف، ادعای اجماع دارد و در کتب دیگر، مخالفت کرده است.]

و الصحیحة لا تفید ازید من رجحان التیامن المرغب فیه فی کل شئ [گفت: «قضی أن یقدم صاحبُ الیمین فی المجلس بالکلام»، این یکی که رجحان دارد، امری که ندارد، «قضی» اینطور، قضای لزومی یا قضای وجوبی؟] الا أن الحلی و الشیخ فی الخلاف و المبسوط قالا: [حلّی و شیخ در خلاف و مبسوط گفته اند:] انه روی اصحابنا یقدم من علی یمین صاحبه».[2] نه یمین خصم. بنابر این، این که ما بگوییم وجوب دارد که ما هم قبول کرده ایم، این تمام نیست که وقتی دو نفر آمده اند و هر دو با هم مشغول صحبت شدند، راه کدام است؟ قرعه، «القرعۀ لکل امر مجهول» یا «لکل امرٍ مشکل».

«وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمِّدٍ وَ آلِهِ الطاهِرین»


------------------------------
1. تحریر الوسیلة 2: 410.
2. مستند الشیعة 17: 124 و 125.

درس بعدیدرس قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org