Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: خارج فقه
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: هديه و چگونگي ارتباط آن با رشوه
هديه و چگونگي ارتباط آن با رشوه
درس خارج فقه
حضرت آیت الله العظمی صانعی (رحمت الله علیه)
مکاسب محرمه (درس 1 تا 458)
درس 138
تاریخ: 1381/9/27

بسم الله الرحمن الرحيم

يكى ديگر از جهات بحث اين است كه آيا هديه به حاكم هم مثل رشوه حرام است يا نه هديه حرام نيست؟ و مراد از هديه اين است كه چيزى را به حاكم مي‌دهد تا جلب محبت كند و بعداً در يك قضيه‌اى و قضاوتى به نفع او كار كند.

رشوه آن است كه به او مي‌دهد و باهم قرارداد مي‌بندند قرار داد قولى يا فعلى كه حكم كند به نفع آقاى باذل، امّا هديه اين است كه الآن به او مي‌دهد تا جلب محبت بشود و بعد در قضائش بتواند از آن استفاده كند. آيا اين هم حرام است يا حرام نيست ؟

ما باشيم و روايات رشوه و فهم عقلايى، مي‌گوييم اين هم حرام است؛ ولو عنوان رشوه بر آن صدق نمي‌كند! امّا به تنقيح مناط و الغاى خصوصيّت حرام است، چون رشوه اى كه حرام شده در آن حكم كردن هست كه به نفع باذل تمام بشود در آن حكمى است كه به نفع باذل تمام مي‌شود.

و به قول صاحب جواهر[1] (قدس ره) هر انسانى و هر نفسى از او انزجار دارد، هر كسى از رشوه بدش مي‌آيد و رشوه را باطل مي‌داند.

اين هديه هم همان ملاك را دارد، در اين هديه هم داده مي‌شود تا بعد در باب قضاوت به نفع اين آدم حكم كند و اينطور هديه‌اى را هم عقلا و انفس عقلائيه از آن تعدى دارند، اين چه هديه‌اى است كه حالا اسمش هديه است و بعد بناست براى او سوء استفاده بشود.

بگوييم به تنقيح مناط و الغاى خصوصيّت بين اينها فرق نيست، در هديه چيزى است كه انفس از او ابا دارد، اين هم انفس از او ابا دارد.

در هديه غرض اين است حاكم به نفع آقاى باذل حكم كند، در اينجا هم غرض اين است كه آقاى مُهداليه به نفع آقاى مُهدى حكم كند. فرقش اين است آنجا در زمان حكم داده مي‌شود و براى حكم، اينجا قبل الحكم و براى جلب محبت ليحكم، تفاوتى ندارد ! آنجا داده مي‌شود قريباً الى زمان حكم بعد از طرح دعوا، آنجا داده مي‌شود بعد از طرح دعوا يا قبل از طرح دعوا به عنوان رشوه.

بعنوان رشوه داده مي‌شود اين پول را بگيرد اين كار را بكند. اين فرقش اين است كه بعنوان رشوه نيست و غرض اينجا هم مستقيماً حكم به نفع نيست، غرض اين است كه محبت بيايد و بعد از آن محبت حكم به نفع بشود.

پس در هردو جا حكم به نفع منظور است منتها در رشوه مستقيماً و بلا واسطه، در اينجا بواسطه غرض محبت، غرض قبلى جلب محبت است غرض بعدى حكم به نفع است.

در آنجا به عنوان رشوه است در اينجا به عنوان هديه است.

عرف بين هديه و رشوه از نظر مفاسد و حرمت فرقى نمي‌بيند، در هردو غرض حكم به نفع آقاى باذل است، در هردو انفس ابا دارد از قبولش و عقلا هردو را بد مي‌دانند و فرقى بين اين دو ديده نمي‌شود.

هر جايى كه بذل الراشى المال للقاضى حرام است همانجا اهداء المال للقضاى هم حرام است. براى اينكه اينها هردو در غرض تفاوتى ندارند الاّ به اينكه يكى غرض بلا واسطه است و يكى غرض مع الواسطه. تفاوتى ندارند جز اين كه در باب رشوه معلوم است براى او داده شده بالصراحة، اينجا معلوم است بالواسطه؛ چه فرقى مي‌كند با هم ؟

اين هم رشوه با نيرنگ است، اين همان است، به هر حال حرمتش فرقى نمي‌كند.

الغاى خصوصيت و تنقيح مناط و عدم فرق بين اينها، بينشان فرقى وجود ندارد.

پس بنابراين رشوه و هديه هردو حرام هستند از باب الغاى خصوصيت، تنقيح مناط و عدم فرق.

هذا مع رواياتى كه در باب هديه به امرا آمده و يا آنچه كه از اميرالمؤمنين(ع) نقل شده كه در آن داستان دارد كه حلواى شيرينى براى من آورده بود كه اين حلوا از زهر مار براى من تلخ تر بود.

پس به علاوه از الغاى خصوصيّت رواياتى كه در باب هديه به حكام و امرا آمده، آنها هم بالخصوص دليل است بر حرمت، حالا من عبارت شيخ را بخوانم.

شيخ (قدس سره) مي‌فرمايد: «و أما الهديّة و هى ما يبذله على وجه الهبة ليورث المودّة الموجبة للحكم له حقّاً كان أو باطلاً» ـ ] چون ما در باب رشوه هم گفتيم أعم است از اينكه بخواهد به حق حكم كند يا بخواهد به باطل حكم كند ـ حقاً كان أو باطلا [ «و ان لم يقصد المبذول له الحكم الاّ بالحقّ» ـ ]اين برايش مي‌دهد كه به نفع او حكم بكند ولو مبذول له قصد ندارد مگر اينكه حكم به حق كند. همينقدر كه مي‌گيرد، گرفتنش براى او حرام است دادنش هم براى او حرام است.

حكم به حق كه ديگر اين حرفها ندارد ! خوب مي‌خواهى حكم به حق كنى ديگر چرا پول قبول مي‌كنى، چرا رشوه قبول مي‌كنى؟ [ ـ «و ان لم يقصد المبذول له الحكم الاّ بالحق اذا عرف» ـ ] حق را وقتى شناخت فقط به او حكم مي‌كند[ ـ «ولو القرائن أنّ الاوّل قصد الحكم له على كل تقدير [ولو مي‌داند آن حكم او داد كه به نفعش حكم كند چه حق و چه باطل ؛ با قرائن اين را فهميده ولى در عين حال بنا دارد كه به حق براى او حكم كند، حكم نكند مگر به حق.

اگر حق به نام او در آمد چه بهتر به نامش هم در نيامد كه هيچى] فيكون الفرق بين الهدية و بين الرّشوة أنّ الرشوة تبذل لاجل الحكم» ـ ] آن را مي‌دهد كه حكم بكند براى او [ ـ «و الهديّة تبذل لإيراث الحبّ المحرك له على الحكم على وفق مطلبه» ـ ] آنجا غرض بلا واسطه حكم است اينجا مع الواسطه، ولى هردو غرض حكم به نفع است و هردو هم عرض كردم نفوس از او ابا دارد، فرقى در بد بودنش نيست [ ـ «فالظاهر حرمتها لأنها رشوة» ـ ] يا اين را هم بگوييد رشوه به قول حاج آقا رشوه كلكى[ ـ «أو بحكمها بتنقيح المناط»ـ]همانى كه بنده عرض كردم[‌ـ«وعليه يحمل ما تقدم من قول اميرالمؤمنين(ع) و ان أخذ يعنى الوالى هدية كان غلولا» ـ ]مي‌گويد والى اگر هديه بگيرد اين مثل خيانت و دزدى از بيت‌المال است، اين بر كجا حمل مي‌شود؟ آن هديه‌اى كه به او داده‌اند كه با اين هديه ايراث محبت بشود و بعد اين آقاى والى كارى براى او انجام بدهد. حمل مي‌شود بر هديه ـ لايراث المحبة ـ براى اينكه كارى براى او و به نفع او كارى انجام بدهد[ ـ«و ما ورد من أن هديا العمّال غلول» ـ ]هداياى عمال و كارگرها اين هم غلول است. اگر بنا شد يك عده اى را فرستاده براى جمع زكات، حالا او آمده هديه آورده است. يك آقايى زير دستش را ـ ظاهراً اينطورى است ـ يك آقايى زيردستش است، يك هديه اى به او مي‌دهد كه فردا از كار و محيط كار بيرونش نكند نگهش دارد آنجا در محيط كار، «و فى آخر سحت»، ]هداياى كارگرها اصلا پليد است و سحت است، همانطورى كه رشوه سحت است، ثمن ميته سحت است، اينها هم سحت است.[

و عن عيون الاخبار عن مولانا أبى الحسن الرضا(ع) ، عن اميرالمؤمنين(ع) فى تفسير قوله تعالى )اكالون للسحت([2] ـ ]اينها رواياتش معمولا در باب پنج از ابواب ما يكتسب به است[ ـ قال: هو الرجل يقضى لاخيه حاجته ـ] كارش را انجام داده[ ـ ثم يقبل هديته ـ ]حتى هديه بعد العمل را هم آمده در اين روايت سحت دانسته.[

البته معلوم است هديه بعد العملى كه به اين مي‌دهد كه بعدها هم از آن كار بكشد.

امّا كلمة غُل دو معنا شده، يكى آن چيزى است كه از غنيمت مي‌دزدند، يك معنايش كل خيانت اصلا غل يعنى خيانت. هم به معناى خيانت به بيت المال اطلاق شده و هم به معناى دزدى از غنائم.

«و للرواية توجيهات تكون الرواية على بعضها محمولة على ظاهرها من التحريم و على بعضها محمولة على المبالغه»] كه ديگر هديه بعدى را يا بگوييم اينجا آنى را مي‌گويد كه هديه بعدى براى كارهاى بعدى است مي‌شود هديه حرام.

يا بگوييم نه، اين نمي‌خواهد بگويد حرام است بعد هديه آورده كه حرام نيست وقتى كه غرضى در آن نيست، غرض و مرضى در آن نيست.

مي‌خواهد بگويد اين قدر هديه گرفتن بد است كه حتى بعدش هم يكون نادرست، نه حرام نادرست است.

محمولة على ظاهرها من التحريم اگر گفتيم هديه است لجلب المحبة ليعمل له بعداً به نفعش.

و على بعضها محمولة على المبالغه، اگر گفتيم هديه متعارفى است، اين ديگر بايد حمل بر مبالغه بشود در رجحان تجنب از قبول هدايا[ «في رجحان التجنب عن قبول الهدايا من أهل الحاجة اليه لئلا يقع فى الرشوة يوماً»[3]، براى اينكه يك روزى گرفتار رشوه نشود.

فرعٌ: لا يخفى، همان طرزى كه هديه به بذل براى خود قاضى حرام است، هديه به بذل براى قاضى و حاكم كه صرف درامور خيريه كند.

آمده برايش مي‌گويد آقا من ده ميليون تومان برايش مي‌دهم كه شما اين را خرج امور خيريه كنيد، معلوم هم هست كه اين پولها را الآن دارد مي‌دهد لجلب المحبة تا فردا از آن استفاده كند.

يا آمده مي‌گويد آقا من خمسهاى مالم را حساب كردم، واقعاً هم خمسش حساب كرده.

امّا اين كه آمده خمسش را اينجا دارد مي‌دهد براى اين است كه فردا از اين خمس استفاده كند از حكم اين آقا در يك مسائل ديگر استفاده كند.

فرقى نيست در حرمت هديه الى القاضى و الحاكم و فى ما كان الرشوة حراماً بين اين كه اين هديه براى خود حاكم باشد يا اين هديه براى صرف در امور خيريه باشد، بلكه آنجايى كه اين هديه را بعنوان خمس دارد مي‌دهد و زكات كه آنجا دوتا اشكال دارد يكى اينكه قصد قربت ندارد چون اگر براى اين كار بوده كه قصد قربت ندارد و همانى كه در روايت داشت اگر غير تو بود به تو مي‌داد؟ يكى ديگر هم اين كه اين آمده اينجا و براى جلب محبت «ليحكم له» داده است. مواظب باشيد خيلى خلاصه اگر به مرجعيت رسيديد خيلى مواظب باشيد يك وقت كلاه سرتان نرود، دوتا كلاه.

پس بنابراين فرقى نمي‌كند بين اينكه براى خودش بخواهد بدهد يا براى ديگرى حتى اگر خمس و زكات هم باشد.

و باز فرقى نمي‌كند در اين هديه براى جلب محبت كه بعد برايش يك كارى بكند بين اينكه مال باشد، بذل مال باشد، يا بذل جاه يا تعارف، يا سلام و صلوات، يا زنده باد و مرده باد يا تملق و دروغ، هيچ فرقى نمي‌كند.

امروز آمده دارد حسابى از او تعريف مي‌كند امّا معلوم است اين تعريفها براى اين است كه يك روزى مي‌خواهد ... چشم توى چشم بيافتد، ما بوديم كه خدمت شما اين قدر اظهار علاقه كرديم و به هر حال ما اعلميت شما را امضاء كرديم، حالا ديگر نمي‌شود كه ما أعلميتتان را امضاء كرديم، ما پاى شما را بوسيديم حالا اينجا گرفتار شديم حالا شما يك كارى بكنيد براى ما، يا براى آقا زاده مان به هر حال يك كارى بكنيد.

آن بيچاره خبر نداشته نمي‌خواهم بگويم، مي‌خواهم بگويم گاهى اينطورى هم مي‌شود، اگر من بدانم اين يكون محرماً، اين هم بحث هديه.

صاحب جواهر(قدس سره) مطلبى دارد كه آن را هم بخوانم كه بحث پخته بشود.

باز راجع به بحث هديه، در صفحه 147 اين جلد 22 جواهر، هديه به حاكم براى جلب محبت.

ايشان مي‌فرمايد : «و فى غير واحد من كتب الاصحاب أنه قيل يحرم على الحاكم قبول الهدية اذا كان للمهدى خصومة فى المال» ـ ] يك دعواى مالى دارد هديه براى حاكم مي‌آورد [ ـ «لأنه يدعو الى الميل و انكسار قلب الخصم» ـ ] اين فقط همين قدر كه بعد اين ممكن است ميل به اين معنا پيدا كند يعنى هديه را از كسى كه دعواى مالى دارد نبايد پذيرفت، اين غير از آن است كه از اول مي‌آورد براى جلب محبت.

يك دعوايى يك پرونده اى پهلوى من مطرح است خداى ناخواسته نعوذ باللّه و بعد يك كسى مي‌آيد يك پولى مي‌آورد به من هديه مي‌دهد، اين را هم صاحب جواهر مي‌گويد حرام است.

براى اينكه در اينجا لأنه يدعوا الى الميل و انكسار قلب الخصم، اين مي‌شود به اين كه اين هم ميلش به اين طرف توجه بشود و قلب دشمن هم بشكند. دشمن نه يعنى دشمن سياسى، يعنى آن رفيقش كه با اين دعوا دارند. خوب نبايد انسان قلب انسانهاى مسلمان را بشكند أنا عند قلوب المنكسرة، انسانها محترم هستند.

دعوا يك چيزى است، شكستن قلب و اعمال غرض يك چيز ديگرى است. شكستن قلب مسلمين براى هر حاكمى، براى هر قاضى براى هر انسانى يكون حراماً.

ميل به او پيدا مي‌كند و انكسار خصم، خصم يعنى آن رفيق دعواى ماليش[ ـ «و كذا اذا قيل اذا كان ممن لم يعهد هدية له قبل تولى القضاء» ـ ] اصلا قبل از آنى كه اين آقا سرپرستى قضا بشود اين نمي‌ديده حالا آمده براى او هديه آورده است، حالا آن را پيدايش كرده است [ ـ «لأن سببها العمل ظاهراً» ـ ]سببش عمل است ظاهراً يعنى سببش همين است كه بعد مي‌خواهد با او كارى بكند، سبب اين هديه عمل است ظاهراً.[

هديه براى خودش نيست براى اينكه بعد برايش كارى بكند.

ـ «و فى الخبر (هدايا العمال غلول)[4] و فى آخر (سحت) لكن فى الرياض و غيره بعد نقله أنه أحوط و ان كان فى تعيينه و لا سيما الاول نظر» ـ ] بعد از آن كه نقل كرده كه أحوط است ولو در تعيين آن و ان كان فى تعيينه و لا سيما الاول نظرٌ، گفته عدم جواز را هم نمي‌توانيم معيناً بگوييم امّا أحوط است.

يادتان باشد اين غير از آنى است كه من از كتاب شيخ عرض كردم، آن آنجايى است كه هديه مي‌دهد لايجاب المحبة ليبذل له، آقاى حاكم هم اين را مي‌داند، آن بحثى ندارد.

اين، اين است كه همينطورى برايش هديه آورده تا سمت قضايى نداشت برايش هديه نياورد، حالا كه سمت قضايى دارد برايش هديه آورده است.

تا تولى امر اين پرونده را نداشت هديه نياورد، حالا كه متولى امر پرونده شده برايش هديه آورده است.

سيد رياض مي‌فرمايد:[ «للاصول و قصور سند الخبرين ـ ] استصحاب عدم حرمت، اصل عدم حرمت، و سند اين دو خبر ضعيف است قصور دارد [ ـ و ضعف الوجوه الاعتباريه مع عدم تسمية مثله رشوه ـ ]وجوه اعتباريه اى هم كه گفته شده است آن وجوه هم به درد نمي‌خورد، اينها هم كه اسمش رشوه نيست.[

ـ و أما النصوص[5] فهى و ان كان كثير منها فى الرشاء فى الحكم ـ ] صاحب جواهر مي‌فرمايد نصوص ولو زيادى از آنها در رشاء در حكم است [ ـ لكن فيها ما هو مطلق لا يحكم عليه الاول لعدم التنافى بينهما ـ ] از مطلقات دارد كه حكم نمي‌شود بر آن اولى يعنى آنى كه رشاى در غير حكم را هم دارد ـ لكن فيهما ما هو مطلق لا يحكم عليه الاول ـ يعنى اينهايى كه رشاى در حكم دارد اين بحث است كه آيا مطلق الرشا يا رشاى در حكم [ ـ اللهم الا أن تفهم القيدية فيتنافى حينئذ مفهومه مع المطلق لكنه كما ترى ـ ] اينها مثبتين هستند قابل تقييد نيستند ـ نعم فى الصحيح ـ روايت باب هشتاد و پنج از ابواب ما يكتسب به [ ـ نعم فى الصحيح عن الرجل يرشو الرجل على أن يتحول من منزله فيسكنه قال لا بأس[6] ـ ] پول به او مي‌دهد كه برود جاى ديگر حضرت فرمود مانعى ندارد.[

ـ و قد يستفاد منه جواز الرشوة فى غير الحكم على ما هو حلال فى نفسه و يجوز دفع الجُعل عنه ـ ] مي‌شود جعل را هم از طرف او داد [ ـ اذ الظاهر كون المراد كما فى الوسائل أن المنزل من الاوقاف و نحوها مما يختص بها السابق و رشى الساكن فيها على أن يخرج منها ليسكنه هو ـ ] او كه آنجا نشسته پول به او مي‌دهد كه اين جاى او قرار بگيرد، خوب يك امرى حقى داشته است پول برايش مي‌دهد كه حقش را ازش بگيرند.[

مؤيداً ذلك بجريان السيرة فى الرشوة فى غير الحكم من المطالب و المقاصد ـ ] اينطور جاها بگوييم كه مانعى ندارد. لكن اصلا اينها رشوه نيست؛ آمده يك جا جاى نماز گرفته من يك پول برايش مي‌دهم بلند شود من بنشينم نماز بخوانم اين كه اسمش اصلا رشوه نيست او يك حقى داشته من پول دادم حقش را از او گرفتم.[ «لكن قد يقال» ] به اينكه اينها [ ـ «أن مثله لا يعد رشوة فى العرف و أن المراد منه العطاء» ـ ] اين كه رشوه نيست يك بخشش است [ ـ «فلا يستفاد منه ذلك» ـ ] استفاده نمي‌شود كه رشوه در اينطور جاها حرام است، اين اصلا رشوه صدق نمي‌كند.[

ـ «و المسلم من السيرة على تحصيل الحق المتوقف عليها و علي دفع الظلم من الظلمة و اتباعهم و نحو ذلك» ـ ] يعنى بر رشوه و بر دفع ظلم از ظلم و اتباعشان و نحو ذلك ـ آنجايى مي‌شود پول داد و رشوه داد كه حلال است كه رفع ظلم احتياج به پول دادن دارد. اگر پول ندهم ظلم از سرم برداشته نمي‌شود، اگر پول ندهم به حقم نمي‌رسم، اينجاها مانعى ندارد و اشكالى هم ندارد.

اينطور جاهايى حلال است[، لا مطلق الرشوه بعد فرض صدق العرف عليها.

«الّلهم الاّ أن يدعى أنه مختص فى العرف بما يستعمله قضاة الجور و الظلمة و اتباعهم و من يحذو حذوهم دون ما يبذل لبعض الاغراض الصحيحة من المحبة و الصداقة و غيرهما من الامور الدنيوية و الاخروية و نحو ذلك مما امر لاجله بالتهادى» ـ ] بگوييم اصلا آنجايى كه براى جلب محبت و دوستى و رفاقت است اصلا آنجا حرام نيست. الّلهم الا أن يدعى كه اين جواز مختص است در عرف بما يستعمله قضاة الجور و الظلمة و اتباعهم و من يحذو حذوهم. آنجا اگر پول برايشان بدهيد ولو دادن شما هم به اين حرام است يا براى او حرام است ولو براى شما حلال باشد براى او حرام است.

ـ دون ما يبذل لبعض الاغراض الصحيحة من المحبة و الصداقة و غيرهما من الامور الدنيوية ـ هديه مي‌آورد پول برايش مي‌دهند كه با همديگر رفيق بشوند، پول برايش مي‌دهد كه مرجعيتش بچرخد، اين كه نمي‌شود گفت حرام است! ـ دون غيرهما من الاغراض الدنيوية و الاخروية و نحو ذلك مما امر لاجله بالتهادي ـ تهادى يعنى چه؟ براى خاطر او امر شده‌اند به هديه دادن [ ـ بخلاف الرشوة التي كانت الانفس السليمة مجبولة علي التنزه عنها ـ ] جبلى انسان است، فطرى انسان است كه از رشوه بدش مي‌آيد [ ـ مجبولة على التنزه عنها لأنها غير الهدية و الاجارة و الجعالة بل هو قسم آخر مستقل ينقح العرف افراده»[7] ـ افراد رشوه را بايد از كى بگيريم؟ از عرف. حالا اگر شك كرديم در يك مصداقى كه رشوه است يانه، حلال است يا حرام است؟ حلال است، شبهه موضوعيه است، حلال است.

مي‌دانيم رشوه است نمي‌دانيم حرام است يا حلال است باز هم حلال است.

بحث رشوه شنبه از ملحقات عروه.

(و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين)

--------------------------------------------------------------------------------

[1]- جواهر الكلام 22 : 148.

[2]- مائده (5) : 42.

[3]- المكاسب 1: 91.

[4]- وسائل الشيعة 27: 223، أبواب آداب القاضي، باب 8، حديث 6، وفيه هدية الامراء غلول.

[5]- وسائل الشيعة 17: 92، أبواب ما يكتسب به، باب 5، حديث 1 و 2 و 5.

[6]- وسائل الشيعة 17: 278، أبواب ما يكتسب به، باب 85، حديث 2.

[7]- جواهر الكلام 22 : 148- 147.

درس بعدیدرس قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org