Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: خارج فقه
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: ديدگاه فقها در بحث مبدأ خيار مجلس و خيار حيوان
ديدگاه فقها در بحث مبدأ خيار مجلس و خيار حيوان
درس خارج فقه
حضرت آیت الله العظمی صانعی (رحمت الله علیه)
مکاسب بیع (درس 459 تا ...)
درس 1237
تاریخ: 1392/6/30

بسم الله الرحمن الرحيم



«ديدگاه فقها در بحث مبدأ خيار مجلس و خيار حيوان»


بحث درباره این است که آيا مبدأ خیار حیوان، زمان عقد است، کما هو المشهور و یا زمان تفرق است، کما هو المحکی عن السید بن زهره و ابن ادریس فی السرائر، بلکه در غنیه ادعای اجماع هم از آن نقل شده و عرض کردیم قبل از ورود در این مبحث که آيا مبدأ خیار حیوان، حین العقد است یا حین التفرق؟ ینبغی ذکر يک مقدمه‌اي، بل لابد از ذکر آن مقدمه، البته ما به ترتیب کلمات سیدنا الاستاذ یک مقدارش را خواندیم، ولی من بعد دیدم هم عبارات مشکل است و هم اشاره به عبارت اصحاب دارد، گفتم خودمان بحث را به صورت مستقل مطرح کنیم برای درک خودمان اولی است؛ البته نظر به فرمایشات ایشان هم هست.


در اینجا باید گفت که لا اشکال و لاخلاف که مبدأ خیار مجلس حین العقد است و انما الاشکال در مبدأ خیار حیوان است. مقدمه‌اي که باید اینجا گفته بشود بعد از اینکه در آن اشکالی نیست و در خيار حيوان اشکالی هست. اینکه آيا خیار حیوان و خیار مجلس موضوعاً یک خیارند و مدتها مختلف است یا دو تا خیارند و مباین از یکدیگر هستند یا دو تا خیارند که یکی از آن‌ها اعم از دیگری است؟ سیدنا الاستاذ سه احتمال داده بودند: یکی اینکه یک خیار است و آن خیار مجلس و حیوان خیار واحده است، دو تا حق الخیار نیست. منتها این خیار واحد نسبت به مجلس، مدتش تا تفرق است، اما نسبت به حیوان مدتش تا سه روز است. پس منتهای خیار حیوان سه روز است، ولي منتهای خیار مجلس تفرق است. احتمال دیگر اینکه بگوییم اینها دو خیار متباين با همدیگر هستند. در باب حیوان، خیار الحیوان است و خیار المجلس نیست. در باب مجلس، خیار المجلس است و خیار حیوان نیست؛ یعنی آن‌جاهايي که خیار حیوان است، اصلاً خیار مجلس نیست، آن‌جايي که خيار مجلس است، خیار حیوان مطرح نیست. یا اینکه بگوییم خیار مجلس اعم است، در تمام بیوع مي‌آید، چه مورد معامله ثمناً او مثمناً حیوان باشد، مربوط به حیوان باشد، چه نباشد، خیار حیوان، اختصاص دارد به آن‌جايي که مورد معامله حیوان است. ایشان سه احتمال داده‌اند و بعد فرمودند احتمال اول اوجه است، ثم احتمال ثانی.


بعد هم به روایاتی استدلال کرده‌اند که استدلال در کلام ایشان خیلی آشکار نيست، مبین است و نه بیّن، نه خودش معلوم است، نه در کلام ایشان توضیح داده شده است، به نظر مي‌آید که اوجه وجوه، بلکه اقوای وجوه، وجه سوم است که بگوییم اینها دو تا خیار هستند: یکی عام و یکی خاص و ذلک، یکی برای ظاهر عبارات اصحاب، اصحاب عباراتشان ظهور در دوئیت دارد: یکی خیار المجلس، یکی خیار الحیوان و دلیل بر این ظهور، همین اختلافی است که در مبدأ خیار حیوان و خیار مجلس پيدا کردند؛ چون این اختلاف در مبدأ، جایی ظاهر مي‌شود که شما خیار مجلس را عام بدانید، اگر خیار مجلس را عام دانستی، آن‌وقت حین التفرق بحث مي‌شود که آيا خیار حیوان آمده بنابراین که مبدأ خیار حیوان تفرق باشد یا خیار حیوان نيامده بنابراین که مبدأش عقد باشد. عکسش هم همین جور است. سه روزی که گذشته است، اگر شما گفتید مبدأ خیار حیوان عقد است، خوب سه روزش گذشته و تمام شده، ولی هنوز خیار مجلس یکون باقیاً؛ برای اینکه تفرق حاصل نشده. این بحث اصحاب و این ثمره، بنابر این است که مجلس عام باشد و خیار حیوان خاص و الا اگر دو تا خیار باشد. یک جایی حیوان هست، مجلس نیست، یک جایی مجلس هست، حیوان نیست. این بحث ثمره‌اي ندارد، اصلاً نزاع معنا ندارد، لا محل للنزاع یا اگر یک خیار است، منتها مواردش فرق مي‌کند، مثل دو خیار متباین است. شما مي‌گویید یک خیار است، این در حیوان ممتد است الی ثلاثة ایام، در مجلس ممتد است به تفرق، باز ثمره‌اي پیدا نمي‌کند و جایی برای نزاعی که بین اصحاب است باقي نمي‌ماند. یک عده‌اي گفتند مبدأ عقد است، یک عده‌اي گفتند مبدأ تفرق است، این نزاع بنابر احتمال سوم است.


پس عبارات اصحاب که مي‌گوید خیار الحیوان و خیار المجلس ظهور در دوئیت دارد و مؤید است به این نزاع در مبدأ، این ظهور دارد در اینکه اینها دو تا هستند: یکی عام است و یکی خاص است. این عبارات اصحاب که ظهور دارد. روایات هم ظهور در دوئیت دارند؛ برای اینکه روایاتی که بین هر دو جمع کرده، ظهور در دوئیت دارند؛ چون موضوع‌ها مختلف‌اند، وقتی موضوع‌ها مختلف شدند، معلوم مي‌شود حکم، تابع موضوعش است. یکی موضوعش اعم است و یکی موضوعش اخص است. مثلاً روایاتی که جمع کرده صحیحه زراره و ابن مسلم است. «البیعان بالخیار حتی یفترقا» بیعان خیار دارند این اطلاق دارد. بیع که محقق شد، خیار مجلس مي‌آید، چه مي‌خواهد مورد خیار حیوان باشد، چه مي‌خواهد مورد خیار حیوان نباشد. موضوع البیعان است، موضوع «و صاحب الحیوان بالخیار ثلاثة ایام» صاحب الحیوان است.


صاحب الحیوان که محقق شد، ثلاثة ایام تحقق پیدا مي‌کند. پس دو تا موضوع است. هر موضوعی حکم خودش را دارد. یک موضوع عام است، البیعان بالخیار، یک موضوع خاص است، صاحب الحیوان بالخیار. یا صحیحه ابن مسلم که دارد: «المتبایعان بالخیار ثلاثة ایام فی الحیوان و فیما سوی ذلک من بیع حتی یفترقا»[1] آنجا تفرق مطرح شده است، حتی یفترقا. پس بنابراین، ظاهر روایات هم در این دوئیت است؛ یعنی یکی عام و یکی خاص؛ چون موضوعشان دو تاست: یکی موضوعش عام است، یکی موضوعش خاص است و باز از ناحیه منتها هم ظهور دارد که دوتاست: یکی منتهاش تفرق است، یکی منتهاش ثلاثة ایام است. این اختلاف در منتها، اگر نگوییم اظهر در تعدد است، لااقل از اینکه ظهور دارد که اینها دوتا هستند. یکی عام است و یکی خاص است. البته شاید این خیلی قوی نباشد. این وجه ظاهر کلمات اصحاب که دو تا خیار قرار دادند: خیار المجلس خیار الحیوان. ظاهر این است که دو تاست: یکي خاص است، یکی عام، مؤیّد به نزاعشان نزاع در آنجا ثمره دارد و روایات که دو تا موضوع را آورده یک موضوع عام و یک موضوع خاص، وجهی ندارد ما موضوع عام را بیاوریم و منحصرش کنیم به غیر موارد خاص، اینها دو موضوع مثبتند و هر دوي اینها متضمن دو حکم هستند.


هر کدام متضمن یک حکم هستند. اشکال، به اینکه نمي‌شود یکی عام باشد و یکی خاص، به اشکال عقلی و محذور عقلی در ثبوت که این ثبوتاً اشکال دارد، ولو شما بفرمایید ظاهر روایات و ظاهر کلمات اصحاب، دو تا بودن است، علی نحو العام و الخاص که مبدئیت هم ثمره دارد، لکن این ثبوتاً محذور دارد، محاذیر عقلیه دارد جمع بین مثلین، جمع بین علتین و جمع بین متزلزلین، لغویت در حکم، اینهایی که بعد در بحث مبدأ مطرح مي‌شود. در بحث دلیل سید بن زهره که سید مرتضی فرموده است مبدأ خیار حیوان من حین تفرق است، برای کلام ایشان به وجوه عقلی و نقلی و اصل، استدلال شده است؛ یعنی هم به دلیل اجتهادی هم به دلیل فقهاهتی، اشکال ثبوتی اشکال اثباتی هر دو آمده آنجا هم این بحث مطرح است. گفته‌اند اگر شما مي‌گویید که مبدأ زمان عقد است، وقتي که عقد محقق شد، دو تا خیار وجود دارد، این لغو است. این متزلزل دیگر متزلزل نمي‌شود، این جمع بین مثلین است، محاذیری که بعد مي‌آید این ذکر محذور عقلی در اینجا که اگر بخواهیم بگوییم دو تاست یکی خاص و یکی عام، این محذورهای عقلی هم خودش مي‌آید و هم جوابش، در دلیلی که برای حرف سید مرتضی اقامه شد آنجا برای سید بن زهره گفته‌اند دلیل حرف ایشان یکی این است که ثبوتاً نمي‌شود مبدأ عقد باشد در حیوان، مجلس مبدأش عقد است بلا کلام، اما خیار حیوان مبدأش تفرق است و الا یلزم جمع بین مثلین، جمع بین علتین، محذور تکرر تزلزل و امثال اینها. این محذورهای عقلی آنجا مي‌آید جوابش، را همانجا عرض خواهیم کرد.


پس حق این است که دو تا خیار است: یکی خیار الحیوان و یکی خیار المجلس. اینها موضوعاً و منتهائاً با هم فرق دارند. موضوع یکی حیثیة الحیوان است، موضوع ديگري حیثیة المجلس است. منتهای یکی تفرق است، منتهای یکی ثلاثة ایام است. در اين صورت این بحث بنابر عمومیت ثمره پیدا مي‌کند که آيا مبدأ خیار حیوان از همان حین عقد است یا مبدأ خیار حیوان از حین تفرق است؟ اگر یکی را عام گرفتیم، این بحث مي‌آید و الا این بحث راهی پیدا نمي‌کند و چون ظاهر، تعدد است، علی نحو عموم و خصوص، علی نحو دو حیثیت، حیثیتی که یکی عام و یکی خاص است. بنابراین، این بحث جا پیدا مي‌کند که در خیار حیوان مبدأ عقد است یا مبدأ تفرق در است؟ در این بحث هم که اصل بحث راجع به مبدأ خیار است، ظاهر این است که مبدأ هر دو خیار عقد است؛ برای اینکه در روایات خیار حیوان دارد: صاحب الحیوان بالخیار؛ یعنی به محض اینکه صاحبیت محقق شد یا مشتری الحیوان بالخیار، موضوع حکم صاحب الحیوان است یا مشتری الحیوان است.


مشتری و صاحب بعد از تفرق یا قبل از تفرق حین العقد تحقق دارد. به محض اینکه عقد تمام شد، یکی مي‌شود مشتری الحیوان یا مي‌شود صاحب الحیوان، دیگری هم مي‌شود بایع. به محض تحقق عقد، صاحب و مشتری مي‌آید، البیعان بالخیار هم همین جور است، البیعان بالخیار ما لم یفترقا به محض عقد بیّع محقق مي‌شود. پس ظاهر روایات خیار حیوان که تعبیر صاحب دارد یا تعبیر مشتری دارد یا تعبیر متبایعان دارد، المتبایعان بالخیار الی ثلاثة ایام این از رسول الله است که در آن زمان تبایع، یعنی تبادل کالا به کالا این المتبایعان بالخیار که در حیوان داریم الی ثلاثۀ مشتری الحیوان الی ثلاثة صاحب الحیوان الی ثلاثة ثلاثه‌اي که در خیار حیوان آمده به محض عقد محقق مي‌شود. پس ظاهر روایات این است که مبدأ خیار حیوان همان زمان عقد است، کما اینکه مبدأ خیار مجلس هم زمان عقد است و یؤیّد ذلک، بوحدة السیاق در بعض از روایات مثلاً صحیحه زراره و ابن مسلم دارد: «البیعان بالخیار حتّی یفترقا و صاحب الحیوان بالخیار ثلاثة ایام».[2] وحدت سیاق مي‌گوید البیعان حتی یفترقا مبدأش خیار مجلس است. مبدأ خیار مجلس بلا اشکال و بلا کلام عقد است، وقتی مبدأ خيار مجلس عقد است، این یکی هم صاحب الحیوان است، وحدت سیاق مي‌گوید مبدأش عقد است یا در صحیحه ابن مسلم که دارد: «المتبایعان بالخیار ثلاثة ایام فی الحیوان و فی ما سوی ذلک من بیع حتی یفترقا» در خیار مجلس، وقتی مبدأ عقد است، وحدت سیاق مي‌گوید در خیار حیوان هم مبدأ عقد است. پس این ظهور مؤیّد است به وحدت سیاق در روایاتی که بین خیار حیوان و خیار مجلس جمع نموده است و هر دو را ذکر کرده. برای سید بن زهره (قدس سره» استدلال شده است به وجوه ثلاثة: یکی به محذور ثبوتی و عقلی، گفته‌اند اصلاً امکان ندارد که مبدأ خیار حیوان حین العقد باشد.


الا و لابد باید حین التفرق باشد. این محال و محذور عقلی با بیان‌های مختلفی بیان شده است، در کلمات امام مفصل آمده ظاهراً از کلمات شیخ محمد حسین هم گرفته است. بیشترش هم مسائل فلسفی است. این محذور به چند وجه بیان شده است: یکی اینکه وقتی این عقد محقق شد، از نظر خیار مجلس تزلزل دارد و چیزی که تزلزل دارد، قابل تکرر نیست. شما مي‌گویید این عقد جواز دارد، تزلزل دارد. وقتی سفینه تزلزل دارد، تزلزل که قابل تکرر نیست، البته تزلزل قابل شدت و ضعف است، اما خود تزلزل قابل تکرر نیست، وقتي تزلزل هست دیگر تزلزل بعدی نمي‌تواند بیاید. تزلزل قابل تکرر نیست. این یک وجهش که گفته‌اند عقد متزلزل است و تزلزل قابل تکرار نیست. پس نمي‌شود حین العقد باشد، باید بگوییم حین التفرق. نحوه دوم، گفته‌اند اصلاً شما که مي‌گویید، یلزم جمع بین المثلین، يعني یک خیار حين العقد در حیوان هست. یک خیار از باب مجلس، خیار، یک حقیقت واحده است، جمع بین مثلین لازم مي‌آید و جمع بین مثلین محال است.


گفته‌اند یک محذور دیگر جعل خیار لغو است بعد از آن که یک خیاری است، اعتبار خیار بعد از آن که خیار مجلس است، لغو است. این مثل جعل مالکیت جهان هستی است برای کره مریخ یا ازدواج بین درخت چنار پای قلعه و درخت امامزاده اسماعیل است. شما اعتبار کنيد، این لغو است، چون اعتبار شما باید اثر داشته باشد. اعتبار خیار دوم چه اثری دارد؟ خیار اعتبار شده تمام شد. من محذور را دارم مي‌گویم، مي‌گویند یلزم جمع بین مثلین، اگر بگویید یکی بیشتر نیست، سببها متعدد است، مي‌گوییم یلزم تعدد علتین بر معلول واحد، این محاذیر عقلیه‌اي است که امام مفصلش را بیان کرده. در اینجا دو تا جواب هست: یک جواب اجمالی که این حرفهايي که شما مي‌زنید، اینها براي باب تکوین و حقیقت است، نه براي باب قوانین و تشریع و اعتبارات و فیلم‌سازی دائر مدار اعتبار و کیفیت فیلم است. مصلحت اقتضا مي‌کند یک فیلمی مي‌سازیم، مصلحت اقتضا مي‌کند همان وقتی که این خواب است، بیدار فرضش مي‌کنیم، جمع بین ضدین، در عین اینکه خواب است، بیدار هم هست، هم فرضش مي‌کنیم شمر، در حالی که شمر است، ممکن است فرضش هم کردیم ابی عبد الله (سلام الله علیه). اعتبارات است، فیلم است. اعتبارات تابع اعتبار است، تابع حقیقت است. اصلاً آنجا ضدین و مثلین معنا ندارد. تزلزل تحرک ندارد، معنا ندارد، تزلزل عقد، مثل تزلزل کشتی نیست که همین جور در خارج متزلزل باشد، تزلزل عقد، یعنی عقد جایز است، مي‌شود فسخش کرد. فسخ العقد چه مانعی دارد که مي‌شود از دو راه جعل بیاید هم از راه مجلس مي‌تواند عقد را فسخش کند هم از راه حیوان. از دو راه مي‌تواند عقد را فسخش کند. تزلزل یک تزلزل تکوینی نیست تا با اختلاف جهت نشود کاری کرد. یک تزلزل اعتباری است، تزلزل اعتباری مانعی ندارد. مثلاً شما نذر کنید نماز ظهر بخوانید، بنابراین که وجوب متعلق بشود به منذور، چند تا وجوب آنجا هست؟ نذر کرده‌اید روز جمعه نماز ظهر بخوانید و در نماز جمعه شرکت نکنید؛ برای اینکه احوط این است که انسان نماز ظهر بخواند. این مانعی ندارد برای نذرش. نذر کرده احوط را انتخاب کند، نماز ظهر بخواند و نماز جمعه نخواند. این نماز ظهر بنابر اینکه وجوب، متعلق به منذور باشد، دو تا وجوب دارد: یکی بالاصالة، یکی بالنذر، مانعی هم ندارد دو تا وجوب داشته باشد. از آن حیث واجب است، از این حیث هم واجب است، اگر ترک کرد، دو تا عذاب مي‌کنند. دو تا واجب را ترک کرده؛ چون فرض این است که وجوب وفاي به نذر هم وجوب حقیقی است، وجوب نفسی است، نه وجوب غیری و این که بعضی‌ها در آنجا به هیس و بیس افتاده‌اند و گفته‌اند نمي‌شود دو وجوب روی یک عمل بیاید، مثلاً جمع بین مثلین لازم مي‌آید، جوابش این است که اینها اعتبارات است و گفته‌اند وجوب ظهر به ظهر تعلق گرفته، وجوب نذر تأکّد آن است. گفته‌‌اند وجوب ظهر، ظهر را واجب کرده، نذر کرده وجوبش را محکمش مي‌کند، قویش مي‌کند. گفتند وجوب ظهر تقویت مي‌شود به وجوب نفسی، چه مانعی دارد دو تا وجوب برای آن؟ پس تزلزل این مسائل امور اعتباری‌اند، امور اعتباری خارج از امور تکوینی‌ هستند.


ثانیاً بالتفصیل این است که تزلزل یعنی خیار تزلزل، حقیقتش خیار است؛ یعنی از باب حیوان خیار دارد، از باب مجلس، این که مي‌شود مصادره به مطلوب که شما مي‌گویید دو تا تزلزل نمي‌شود، یعنی نمي‌شود دو تا خیار، این اول بحث است که دو تا خیار مي‌شود یا دو تا خیار نمي‌شود. اینکه مي‌گویید جعل خیارین، جعل مثلین است و در جعل مثلین نمي‌شود مثلین جعل شود اصلاً مثل هم اینها نیستند، خیار حیوان یک موضوع دارد، خیار مجلس یک موضوع دیگری دارد، خیار حیوان مبدأش عقد است و موضوعش حیوان، خیار مجلس مبدأش عقد است و موضوعش مجلس است.


چطور جمع بین مثلین لازم آمده؟ موضوعهایشان فرق کرده، دو تا موضوع هستند، دو تا خیار دارند، چه مانعی دارد؟ اما اینکه گفته بشود لغو است، این فایده دارد. یکی مدتش سه روز است، یکی مدتش تفرق است. يکي را مي‌تواند ساقط کند، يکي را نگه دارد. این اشکالی ندارد که شما مي‌گویید این لغو است، جعل در لغویت لازم نمي‌آید و حق این است که مبدأ این اشکال عقلی وارد نیست و مبدأ از همان ظهور روایات حفظ مي‌شود. البته اگر اشکال عقلی بود، باید از ظهور رفع ید کنیم یا با بودن محذور عقلی، باید از ظاهر رفع ید کرد یا نه، چون الظنّیّ لا یقاوم البرهان الظاهر لا یقاوم البرهان الظن لا یقاوم القطع، برهان قطعی است، ظاهر ظنی است، گمان که نمي‌تواند با یقین معارضه کند. ظاهر که نمي‌تواند با برهان معارضه کند. پس این دلیل عقلی برای سید بن زهره تمام نیست.


«روايات وارده در خيار حيوان»


وجه دوم این است که گفته‌اند ما در باب خیار حیوان روایاتي داریم که مي‌گويد: «تلف الحیوان من البائع» این یک سری روایات. یک قاعده هم داریم که مي‌گويد: «التلف فی زمان الخیار ممن لا خیار له». پس اگر این دو تا قاعده بخواهد درست بشود، بايد مبدأ خيار حيوان را تفرق قرار بدهيم. چون اگر مبدأ خیار حیوان را عقد قرار دادید، این نمي‌خواند با اینکه ضمان به عهده بایع باشد؛ برای اینکه در خیار مشترک، ضمان يا به عهده‌ی مشتری است یا هر دو. «التلف فی زمن الخیار ممن لا خیار له» این یک قاعده است. یک مطلب دیگر اینکه در خیار مشترک، تلف برای مالک است، نه برای غیر مالک. این قاعده و اين روایات مي‌گویند اگر حیوان در ظرف سه روز تلف شد، این مال بایع است، اگر بخواهیم این روایات را با آن قاعده کنار هم هماهنگشان کنیم، باید بگوییم مبدأ خیار حیوان زمان تفرق است؛ چون اگر بخواهید بگویید مبدأ خیار حیوان زمان عقد است، چرا تلف به عهده بایع است؟ خیار، خیار مشترک است؛ چون در زمان عقد خیار مجلس هم وجود دارد.



والسلام عليکم و رحمة الله وبرکاته



-------------------
[1]. وسائل الشيعة 18: 10، کتاب التجارة، ابواب الخيار، باب 3،‌ حديث 3.
[2]. وسائل الشيعه 18: 5، کتاب التجارة، ابواب الخيار، باب 1، حديث 1.
درس بعدیدرس قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org