Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: خارج فقه
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: احتمالات سه گانه فیض کاشانی، منقول از امام خمینی (ره) دربارۀ اصحاب اجماع
احتمالات سه گانه فیض کاشانی، منقول از امام خمینی (ره) دربارۀ اصحاب اجماع
درس خارج فقه
حضرت آیت الله العظمی صانعی (رحمت الله علیه)
مکاسب بیع (درس 459 تا ...)
درس 1162
تاریخ: 1391/10/3

بسم الله الرحمن الرحيم

در بحث اصحاب اجماع و آن جملۀ کشّی دربارۀ اصحاب اجماع سه احتمال وجود دارد: یک احتمالی که مرحوم فیض در وافی دارد و سیّدنا الاستاذ آن را فرموده و آن این است که مراد از «ما» در «أجمعت العصابة علی تصحیح ما»، یعنی آن خبر خود اصحاب اجماع که می‌گوید «حدّثنی فلانٌ، أخبرنی فلانٌ». احتمال دوم این‌که «ما» به معنای آن خبری که از معصوم است، باشد، به قرینۀ این‌که گفته شده صحّت از صفات متن حدیث است و این‌که گفته‌اند «أجمعت العصابة» بر «تصحیح ما صحّ» از این جهت که عصابه دیده‌اند، همۀ آن‌هایی که این‌ها از آن‌ها روایت می‌کنند، آنها ثقه بودند و یا همۀ آن‌هایی که این‌ها ارسال می‌کنند و یا رفع می‌کنند، ثقه بوده‌اند، عصابه دیده این 18 نفر از همۀ مشایخ خود که نقل می‌کنند، همۀ آن مشایخ ثقه بوده‌اند، همۀ آن مراسیلی هم که از ثقه نقل کرده‌اند، همۀ آن مرفوعه‌هایی هم که دارند باز واسطه‌ها ثقه بوده انداخته، «فأنّهم لا یروون و لا یرسلون و یرفعون إلّا عن ثقة». عصابه این را از این‌ها دیده‌اند، کلّ عصابه نسبت به کلّ این 18 نفر، نسبت به کلّ آن اشخاص، این هم یک احتمال بود که نتیجۀ آن این می‌شود که تمام آن‌هایی که در وسط‌های حدیث هستند، از بعد از این اصحاب اجماع ثقه هستند، بنابراین، اگر یک کسی را اصحاب اجماع از او روایت نقل کردند و در جای دیگری وثاقت او را نیافتیم، حکم می‌کنیم «بأنّه ثقةٌ»؛ برای این‌که اصحاب اجماع از او نقل کردند و دلیل بر این است که آن‌ها ثقه می‌دانستند. احتمال سوم این‌که مراد این باشد که صحیح است این اصحاب اجماع آنچه را که این‌ها از معصوم نقل می‌کنند، چون عصابه دیده که تمام روایاتی را که این اصحاب اجماع نقل می‌کنند، همۀ آن روایات قرینه داشته برای این اصحاب اجماع و این اصحاب اجماع آن روایات را از باب قرینه‌ای که داشته نقل کرده‌اند، پس عصابه حکم به صحّت همۀ روایات اصحاب اجماع کرده برای این‌که عصابه دیده این اصحاب اجماع هر چه روایت از کسی نقل می‌کنند، با او یک اماره و یک قرینه‌ای بر صحّت آن بوده، این احتمال بنا بر این است که صحیح را ما صحیح عند قدماي اصحاب بدانیم، چون قدماي اصحاب صحیح را به آن روایتی می‌گفتند که معتبر است و قرینه و شاهد دارد، بر خلاف اصطلاحی که می‌گویند از زمان علّامه به بعد به وجود آمده که صحیح به آن روایتی می‌گویند که روات آن عدل امامی باشند، موثّق به آن‌ روایتی می‌گویند که روات آن ثقه باشند، ولو غیر امامی، حسن به آن‌که ممدوح هستند و ضعیف هم به آن‌که یا مجهول است یا تضعیف شده باشد، نه، این به اعتبار صحّت قدماي اصحاب است، این هم یک احتمال و سیّدنا الاستاذ آن احتمال اوّل را تقویت فرمودند،

«محال بودن احتمال سوم از نظر امام خمینی (ره)»

امّا این احتمال سوم را همان‌طور که سیّدنا الاستاذ فرمودند، ممکن نیست، بلکه محال است، یعنی همۀ این اصحاب، این عصابه، هزار نفر، دو هزار نفر، رفته‌اند تمام روایاتی که این‌ها نقل کرده‌اند، بررسی کردند و دیدند این‌ها خبری را نقل نمی‌کنند، مگر این‌که با قرینه و صحیح عند خودشان باشد، یک قرینۀ قطعیه‌ای داشته که برای خودشان معتبر بوده نقل کردند، اصحاب اجماع این‌طور هستند. بنابراین، وقتی یک روایتی را برای ما نقل کردند، «أجمع العصابة» بر این‌که این روایت قرینۀ قطعیۀ معتبرۀ کافیۀ در استدلال داشته است. ایشان فرمودند این بعید است، بلکه غیر ممکن است که تمام این روایات این 18 نفری که از چندین هزار تجاوز می‌کند، دارای قرینه بوده، همۀ قرینه‌های آن را هم این 18 نفر دیده‌اند، همۀ آن قرینه‌ها را هم این عصابه یافته‌اند که آن‌ها این‌طور هستند، این هم که فرمودند محال است و حق هم همین است، محال عادی است، نمی‌شود. احتمال دوم که در عبارت ایشان سوم آمده این‌که این‌ها آدم‌هایی بودند که چون «لا یروون و لا یرسلون إلّا من ثقة»، عصابه دیده این‌ها «لا یروون و لا یرسلون إلّا من ثقة». بنابراین، گفته هر چه این‌ها گفتند درست است، درست است. در این صورت، فرق آن این می‌شود که با آن صحیح عند القدماء اگر بعد از این اصحاب اجماع کسانی بودند، جای دیگر دلیلی بر وثاقت آن‌ها نبود، حکم به وثاقت می‌شود یا بنا بر صحّت عند القدماء؟ یعنی این‌که عصابه دیده که این اصحاب اجماع هر چه روایت نقل کرده‌اند، تمام روایات آن‌ها همراه با قرینۀ قطعیه بوده، خود اصحاب اجماع قرائن را یافته‌اند، این عصابه هم آن قرائن را یافته‌اند، این معنای صحیح عند القدماء، آن وقت یک راوی است که ابن مسلم از او نقل می‌کند، ما این راوی را در یک روایت دیگر دیدیم و دلیلی بر وثاقت او نداریم، حکم به وثاقت او نمی‌کنیم.

پس فرق احتمال حمل بر صحّت عند المتأخّرین، با صحّت عند القدماء حمل بر آن در کجا ظاهر می‌شود؟ در این‌که مشایخ این بزرگان، این اصحاب اجماع، اگر جای دیگر بودند و وثاقت آن‌ها ثابت نشد، اگر معنا کردیم به صحّت عند المتأخّرین، می‌گوییم ثقه است، اگر معنا کردیم به صحّت عند القدماء، حکم به صحّت آن نمی‌شود، «تصحیح ما یصح»، یعنی تصحیح آنچه که از این‌ها صحیح شده، تصحیح، به معنای این‌که همۀ مشایخ این‌ها ثقه بودند، همۀ مرسلات آن‌ها از افراد ثقه بودند، به هر حال، اگر صحّت عند متأخّرین بگیریم، نتیجۀ آن این می‌شود که می‌توانیم حکم به وثاقت کنیم، این هم بعید است که این 18 نفر هر چه روایت نقل کرده‌اند، از کسانی روایت نقل کرده‌اند که در نظر آن‌ها ثقه بوده، این هم برای آن‌ها بعید است، ولو مثل آن قطعی نیست، عصابه یافته‌اند که این‌ها از هر کس روایت نقل کرده‌اند، «یکون ثقةً» و نتیجتاً سایر جاها هم اگر این راوی‌ها بودند ما حکم به وثاقت می‌کنیم.

«کلام امام خمینی (ره) دربارۀ غیر ممکن بودن اطلاع جمیع عصابه بر جمیع روات»

امام مي‌فرمايد: این دومی که ما به عنوان سومی آن را نقل کردیم، یعنی صحّت به اصطلاح متأخّرین. «أمّا أوّلاً فلأنّ اطّلاع جميع العصابة على جميع الأفراد الّذين يروي هؤلاء الجماعة عنهم بلا واسطة و مع الواسطة [گاهی یک واسطه می‌خورد، گاهی دو واسطه می‌خورد]، بعیدٌ فی الغایة [این‌ها همۀ آن‌ها را فهمیده باشند] بل غير ممكنٍ عادةً [ایشان وجه دوم آن را گفته، ولی خودشان هم می‌فرمایند بعید است.] مع عدم تدوين كتب الحديث و الرّجال في تلك الأعصار بنحوٍ يصل الكلّ إلى الكلّ [یعنی کلّ این عصابه اطّلاع پیدا کنند به کلّ مشایخ آن‌ها قبل از کشّی، او هم رجال به آن معنا ننوشته، روایات آن را نقل کرده است.] و بُعد وصول أخبار البلاد البعيدة بعضها إلى بعض [یک راوی کوفه بوده، یک راوی مدینه بوده، همۀ این‌ها را بررسی کردند.] و تصوير تهيئة الأسباب جميعاً لجميعهم مجرّد تصوّرٍ لا يمكن تصديقه [و الّا کس دیگری نمی‌تواند چنین تصوّری را داشته باشد. «لا يمكن تصديقه»، نمی‌شود این تصوّر را تصدیق کرد، تصوّر آن مساوق با تصدیق آن است.] و أمّا ثانیاً فلأنّ مشايخ الجماعة و من يروون عنهم لم يكن كلّهم ثقات بل فيهم من كان كاذباً وضّاعاً ضعيفاً لا يعتني برواياته و بكتبه هذا ابن أبي عمير و هو أشهر الطائفة في هذه الخاصة [ابن ابی عمیر مشهورترین شخص در اصحاب اجماع است] يروي عن يونس ابن ظبيان الّذي قال: النجاشي فيه على ما حكي عنه ضعيفٌ جدّاً لا يلتفت إلى ما رواه كلّ كتبه تخليط و عن ابن الغضائري أنّه غالٍ وضّاعٍ للحديث و عن الفضل في بعض كتبه الكذّابون المشهورون أبو الخطاب و يونس بن ظبيان و يزيد الصائغ إلی آخره. و قد ورد فيه عن أبي الحسن الرّضا (عليه السّلام) اللّعن البليغ [این یکی از مشایخ ابن ابی عمیر است] و عن عبد اللّه بن القاسم الحضرمي الّذي قال فيه ابن الغضائري: ضعيفٌ غالٍ متهافت و قال النجّاشي: كذّابٌ غالٍ يروي عن الغلاة‌ لا خير فيه و لا يعتد بروايته و قريبٌ منه بل أزيد عن الخلاصة [خلاصۀ علّامه هم همین حرف‌ها را در آن نقل کرده، این دومین شیخ ابن ابی عمیر، سومین شیخ ابن ابی عمیر،] و عن علی بن ابی حمزة البطائنی [یکی از مشایخ ابن ابی عمیر است،] الّذي قال فيه أبو الحسن على بن الحسن بن الفضّال على المحكيّ علي بن أبي حمزة كذّابٌ متّهمٌ ملعونٌ قد رويت عنه أحاديث كثيرة و كتبت عنه تفسير القرآن من أوّله إلى آخره إلّا أنّي لا أستحلّ أن أروى عنه حديثاً واحداً [علی بن حسن فضّال می‌گوید من روایات این را نوشتم، تفسیر قرآن او را هم نوشتم، امّا اجازۀ نقل یک روایت او را نمی‌دهم.] نعم عن صاحب المعالم أنّ ذلك في حقّ ابنه [گفته این حسن بن فضال این حرف را زده، پسر علی بن ابی حمزه بوده] الحسن بن علي بن أبي حمزة و عن ابن الغضائري أنّه لعنه اللّه أصل الوقف و أشدّ الخلق عداوةً للمولى يعني الرّضا (عليه السّلام) و نقل عنه نفسه [خود او نقل کرده] قال لي أبو الحسن موسى (عليه السلام): إنّما أنت يا علي و أصحابك أشباه الحمير [به علی بن ابی حمزه خودش می‌گوید امام هفتم به ما این‌طور فرمود.] و روى الكشي روايات في ذمّه: منها ما رواه بسنده عن يونس ابن عبد الرّحمن قال: مات أبو الحسن و ليس من قوّامه أحد إلّا و عنده المال الكثير [هر کدام از نماینده‌ها حسابی پول داشتند] و كان ذلك سبب وقفهم و جحودهم موته [موت او را انکار کردند، برای این‌که پول‌ها را بخورند.] و كان عند علي بن أبي حمزة ثلاثون ألف دينار [30 هزار دینار فقط او داشت] وروي [باز کشّی] بسنده عن محمّد بن الفضيل عن أبي الحسن الرّضا (عليه السّلام) حديثاً و فيه و سمعته يقول في ابن أبي حمزة: أما استبان لكم كذبه إلى غير ذلك [از روایات.] و الاعتذار بأنّ رواية ابن أبي عمير عنه كانت قبل وقفه [آن وقت که وکیل بوده آدم خوبی بوده، قبل از وقف او بوده، این] غير مقبولٍ لظهور ما تقدّم و غيره في سوء حاله قبل الوقف [حتّی موسی بن جعفر (سلام الله علیه) راجع به او فرمود آدم بدی هستی و باز] و أنّ الوقف لأجل حطام الدّنيا و لهذا لم يستحل علي بن الحسن بن الفضّال أن يروي عنه روايةً واحدة فلو كان قبل الوقف صحيح الرّواية لم يستحل له ترك روايته بناءً على كون ذلك في حقّه كما عن ابن طاووس و العلّامة و عمل الطائفة برواياته لا يوجب توثيقه [بگویید اصحاب به روایات ابن حمزه عمل کردند] مع أنه غير مسلّم بعد ما نقل عن المشهور عدم العمل بها تأمّل [که شاید بشود علی بن ابی حمزه را اگر آن‌هایی که زمان قبل از وقف او بوده درست کرد. چهارمین شیخ برای ابن ابی عمیر] و عن أبي جميلة الّذي ضعّفه النجاشي و قال ابن الغضائري‌ و العلّامة: إنّه ضعيفٌ كذّابٌ يصنع الحديث [حدیث می‌ساخته] و عن علي بن حديد [پنجم] الّذي قال الشيخ في محكيّ الاستبصار إنّه ضعيفٌ جدّاً لا يعوّل على ما ينفرد بنقله و ضعّفه في محكيّ التهذيب أيضاً و عن الحسين بن أحمد المنقري [ششم] الّذي ضعّفه الشيخ و النجاشي و العلّامة و غيرهم إلى غير ذلك [این مشایخی که وضّاع و کذّاب بودند و حدیث می‌ساختند] و أمّا نقله عن غير المعتمد و المجهول و المهمل و من ضعّفه المتأخّرون أمثال محمّد بن ميمون التميمي و هاشم بن حيّان فكثيرٌ يظهر للمتتبع [وضع آن‌ها که خیلی روشن بود، این‌هایی که از مشایخ ابن ابی عمیر مجهول یا مهمل هستند یا متأخّرین گفتند ضعیف هستند، این‌ها هم زیاد هستند، شما باید بروید تتّبع کنید.] و أمّا صفوان بن یحیی [دومین فرد از اصحاب اجماع،] فقد روى عن عليّ بن أبي حمزة و أبي جميلة‌ المفضّل بن صالح المتقدّمين [که گفتیم حال آن‌ها چطور است.] و عن محمّد بن سنان الّذي ضعّفوه بل عن المفضّل أنّه من الكذّابين المشهورين و عن عبد اللّه بن خِداش الّذي قال فيه النجاشي: ضعيفٌ جدّاً إلی غیر ذلک [این هم برای صفوان. سوم؛ بزنطی] و أمّا البزنطي فروى عن أبي جميلة المتقدّم و أحمد بن زياد الخزّاز الضعيف و الحسن بن عليّ بن أبي حمزة الضعيف المطعون فعن ابن الغضائري [حسن پسر علی بن ابی حمزه] أنّه واقفيٌ ابن واقفي ضعيفٌ في نفسه و أبوه أوثق منه [گفته باز پدرش از او بهتر است] و قال الحسن بن علي بن فضّال: إنّي لأستحيي من اللّه أن أروي عن الحسن بن عليّ [حسن بن علی بن ابی حمزۀ بطائنی، من خجالت می‌کشم یک روایت از پسر او نقل کنم.] و قد مرّ أنّ ما حكي عن ابن فضّال في عليّ بن أبي حمزة ذهب صاحب المعالم إلى أنّه في ابنه الحسن و حكى الكشّي عن بعضهم أنّ الحسن بن عليّ بن أبي حمزة [کشّی از بعضی‌ها نقل کرده که او] كذّابٌ [کذاّب صیغۀ مبالغه است، یعنی خیلی دروغ می‌گوید یا دروغ‌ساز است، به دو صورت می‌شود صیغۀ مبالغه را معنا کرد.] و أمّا الحسن بن محبوب [چهارمی] فروى عن أبي الجارود الضعيف جدّاً الوارد فيه عن الصادق (عليه السّلام) أنّه كذّابٌ مكذّبٌ كافرٌ عليه لعنة اللّه و عن محمّد بن سنان أنّه قال: أبو الجارود لم يمت حتّى شرب المسكر و تولّى الكافرين و عن صالح بن سهل الهمداني [این سومین شخص برای بزنطی] الّذي قال ابن الغضائري فيه: إنّه غالٍ كذّابٍ وضّاعٍ للحديث روى عن أبي عبد اللّه (عليه السلام) لا خير فيه و لا في سائر ما رواه و قد روي أنّه قال بإلوهية الصادق (سلام الله علیه) و عن عمرو بن شمر الّذي قال فيه النجاشي: إنّه ضعيف جدّاً».[1]

«وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمِّدٍ وَ آلِهِ»

--------------------------------------------------------------------------------

[1]. کتاب الطهارة 3: 249 تا 252.

درس بعدیدرس قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org