Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: خارج فقه
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: ادامه بحث غنا
ادامه بحث غنا
درس خارج فقه
حضرت آیت الله العظمی صانعی (رحمت الله علیه)
مکاسب محرمه (درس 1 تا 458)
درس 181
تاریخ: 1382/2/16

بسم الله الرحمن الرحيم

بحث در مستثنيات غنا بود. يكى از آن مستثنيات عبارت است از غناء در قرآن و ذكر مراثى و غناء در همه امثال آن دو در ارشاد، نصيحت و غير آنها. استدلال شده براى استثناء اين دو مورد و امثالشان به وجوهى كه اين وجوه همه اين موارد را مي‌گيرد لكن بعضيهايش اختصاص به قرآن دارد و آن وجوه چهارتاست، به چهار وجه براى استثناء قرآن و مراثى از حرمت غنا و نحوهما از حرمت غنا استدلال شده است. يكى به عدم اطلاق در ادله حرمت غنا، بنابراين يقتصر بر قدر متيقن و مواردى كه اجماع داريم و مسلم است و در بقيه موارد با اصل برائت حكم به جواز مي‌شود و غناء در قرآن و مراثى جزء قدر متيقنها نيست.

دوم اينكه اطلاق در ادله هست، لكن منصرف است به آن غناهايى كه در مجالس بني‌الاميه و بني‌العباس بوده منصرف است به غناى در مجالس ملاهى خاصه، اين هم وجه دوم.

وجه سوم اينكه بين ادله حرمت غنا و استحباب ذكر مراثى و ابكاء و بُكاء و تلاوت قرآن تعارض على نحو عامين من وجه است و چون تعارض على نحو عامين من وجه است تعارض مي‌كنند و تساقط فتصل النوبة الى اصالة البرائة و الاباحة، بنابراين حكم مي‌شود به اينكه مباح است كه اين وجه را هم قبلا خوانديم مفصل و جوابش هم گذشتيم.

وجه چهارم كه فاضل سبزوارى(قدس سره) به آن استدلال فرموده، رواياتى است كه راجع به قرآن آمده و در آن روايات حسن صوت در قرائت و يا ترجيع در قرائت ذكر شده و آن روايات دلالت مي‌كند بر استحباب ترجيع صوت در قرآن و بر استحباب صوت حسن در قرآن. اين روايات اخص مطلق است از روايات حرمت غنا، بنابراين اطلاقات حرمت غنا به اين روايات تخصيص مي‌خورد و بما أنه تدل على استحباب اين نحو قرائت، بنابراين غناء در قرآن نه تنها حرام نيست و جائز است بلكه يكون مستحباً. پس وجه چهارم كه مختص به قرآن است و فاضل سبزوارى(قدس سره) در كفايه به آن استدلال فرموده‌اند رواياتى است كه دلالت مي‌كند بر جواز حسن صوت در قرآن، ترجيع در قرآن بلكه بر استحباب آنها در قرآن، و آن عمومات حرمت غنا با اين روايات تخصيص مي‌خورد و نتيجه اين مي‌شود كه غناء در قرآن نه تنها حرام نيست و جائز است بلكه غناء در قرآن يكون مستحباً و وجه اينكه تخصيص مي‌خورد و أخص مطلق است بر اين مبناست که مرحوم صاحب كفايه مي‌فرمايد ترجيع در قرآن و صوت حسن در قرآن اين غنا لغة و عرفاً، اينها لغة و عرفاً غناست و اصلا صوت حسن و ترجيع بدون غنا محقق نمي‌شود. خوب وقتى اين روايات گفت غناست بنابراين مي‌شود اخص مطلق، حالا من عبارات خود كفايه را مي‌خوانم تا بعد جوابش را عرض كنم.

«نقل و نقد کلام سبزواری»

ايشان مي‌فرمايد «لاخلاف[1] عندنا فى تحريم الغناء فى الجملة و الاخبار الدالة عليه متظافرة [كفايه سبزوارى كتاب التجارة اين چاپهاى بزرگ صفحه 85] و صرح المحقق و جماعة ممن تأخر عنه بتحريم الغناء ولو كان فى القرآن لكن غير واحد من الاخبار يدل على جوازه بل استحبابه فى القرآن» [اينها دلالت مي‌كند بر جواز غنا بلكه استحباب غنا در قرآن.] «بناء على دلالة الروايات على حسن الصوت و التحزين و الترجيع فى القرآن على استحباب [اين ظاهراً بل استحباب غلط است على استحباب] و الظاهر أن شيئاً منها لا يوجد بدون الغناء [شيئى از حسن صوت و تحزين و ترجيع اينها يافت نمي‌شود بدون غنا] على ما استفيد من كلام اهل اللغة و غيرهم و فصلناه فى بعض رسائلنا» [پس اينها كه مي‌گويد با صوت حسن يا با صوت حزين يا با ترجيع بخوانيد يعنى با چه بخوانيد؟ با غناء، چون اينها يافت نمي‌شود الا بغنا، اخص مطلق هستند از آن عمومات نتيجتاً عمومات به اينها تخصيص مي‌خورد. حالا اين روايات را ايشان مي‌فرمايد جاى اين روايات در باب 22 و 24 ابواب قرائت القرآن كتاب الصلاة، آنجا ابواب القرائة دارد وسائل، ابواب القرائة؛ بعد از ابواب القرائة ابواب قرائة القرآن. شبيهش در لباس مصلى، ابوابى دارد راجع به لباس مصلى يك ابوابى هم دارد در رابطه با مطلق لباس و باز شبيهش در مكان مصلى، يك ابوابى دارد مربوط به مكان مصلى، يك ابوابى هم دارد راجع به مسكن و مسجد. حالا در آن باب 22 و 24 از ابواب قرائة القرآن وسائل كتاب الصلاة.

مي‌فرمايد:] «ففى مرسلة ابن ابى عمير ـ 1 باب 22 ـ عن الصادق(ع) ان القرآن نزل بالحزن فاقراه بالحزن،[2] و عن عبدالله بن سنان عن ابى عبدالله(ع) [2 همان باب 22] قال: ان الله اوحى الى موسى بن عمران اذا وقفت بين يدى فقف موقف الذليل الفقير [يا فقف الذليل الفقير] و اذا قرأت التورية فاسمعنيها بصوت حزين»[3] تورات را با صوت حزين به من بشنوان.

«و عن حفص ـ خبر 3 باب 22 ـ قال ما رأيت احداً اشد خوفاً على نفسه من موسى بن جعفر(ع) و لا أرجى للناس منه» [هم شديدترين انسانها بود نسبت به خوفش و هم ظاهراً اميدوارترين آنها] «ما رأيت احداً اشد خوفاً على نفسه من موسى بن جعفر(ع) و لا أرجى للناس منه [هم در رجائش ظاهراً قوى بوده و هم در خوفش] و كانت قرائته حزناً فاذا قرأ فكأنه يخاطب انساناً»[4] [گويا با يك انسانى دارد حرف مي‌زند.

باز] فى روايت عبدالله بن سنان [ 1 همين باب 24] «قال اقرأوا القرآن بالحان العرب و اصواتها»[5].

«و فى روايت النوفلى عن ابى الحسن (ع) » 2 باب 24؛ اين را عبدالله بن سنان اشتباه كردم، آن 1 باب 24 است اين 2 باب 24 است، چون دو تا عبدالله بن سنان داريم. يكى 2 باب 22 و يكى هم 1 باب 24. روايت نوفلى 2 باب 24 «عن ابى الحسن(ع) قال ذكرت الصوت عنده فقال: انّ على بن الحسين(ع) كان يقرأ فربما يمرّ به المارّ فصعق من حسن صوته»[6] ان الامام لو اظهر من ذلك شيئاً لما احتمله الناس من حسنه» اگر آن صداى خوبشان را آشكار كنند مردم تحملش را ندارند.

باز در روايت عبدالله بن مسكان دارد اين را پيدا نكردم «عن رسول الله ان من اجمل الجمال الشعر الحسن و نغمة الصوت الحسن»[7].

و فى روايت عبدالله بن سنان 3 باب 24، اينها را خودتان در باب 22 و 24 مي‌توانيد پيدا كنيد. «فى روايت عبدالله بن سنان ـ 3 باب 24 ـ عن النبى لكل شىء حلية و حلية القرآن الصوت الحسن»[8] هر چيزى زيبايى دارد و زيبايى قرآن صوت حسن است.

«و في رواية اخري عن ابي عبد الله (ع) [4 باب 24] مابعث الله نبياً الاّ حسن الصوت»[9]هر پیغمبری خوش صدا و خوش آواز بوده است.

و فى روايت اخرى 5 باب 24 «عن أبى عبدالله(ع) قال كان على بن الحسين(ع) احسن الناس صوتاً بالقرآن و كان السقاءون يمرّون فيقفون ببابه يستمعون قرائته»[10] رفته بود آب بياورد براى تشنه‌ها، اما ديگر آنجا كه مي‌رسيدند مي‌ايستادند و اصلا كأنه يادشان مي‌رفت كه اصلا بناست اينها آب ببرند «و كان السقاءون يمرون فيقفون ببابه يستمعون قرائته».

«و فى روايت اخرى عن أبى جعفر(ع) ـ اين هم در باب 24 است ـ ترجع بالقرآن صوتك فان الله عزوجل يحب صوت الحسن يرجع فيه ترجيعاً»[11].

روى معـاوية بن عمـار ـ 2 بـاب 23 ـ «فى الصحيح قال قلت لأبى عبدالله(ع) الرجل لا يرى أنّه صنع شيئاً فى الدعاء و فى القراءة حتى يرفع صوته» [اين خلاصه خوشش نمي‌آيد، اصلا باورش نمي‌آيد قرآن خوانده باشد مگر اينكه صوتش را بالا ببرد.] «لا يرى أنه صنع شيئاً فى الدعاء و فى القرءة حتى يرفع صوته فقال: لابأس ان على بن الحسين(ع) كان احسن الناس صوتاً بالقرآن و كان يرفع صوته حتى يسمعه أهل الدار و انّ ابا جعفر(ع) كان احسن الناس صوتاً بالقرآن و كان اذا قام من الليل و قرأ رفع صوته فيّمر به مارّ الطريق من السقائين و غيرهم فيقومون فيستمعون الى قرائته»[12].

«و فى الفقيه» اين ديگر در ابواب ما يكتسب به است باب 15 و 16 يا باب 99، خوانده‌ايم اين روايت را «و فى الفقيه سئل رجل على بن الحسين عن شراء جارية لها صوت فقال: ما عليك لو اشتريتها فذكرتك الجنة يعنى بقرائة القرآن و الزهد و الفضائل الّتى ليست بغناء فأمّا الغناء فمحظورٌ»[13].

اين رواياتى كه ايشان بيان فرمودند، كيفيت استدلال هم همين است كه اين روايات اخص هستند از آنها، عمومات آنها به اينها تخصيص مي‌خورد.

لكن دو تا شبهه به فرمايش ايشان هست، يكى اينكه صوت حسن و ترجيع و تحزين اينها لم يعلم بعد كه غنا باشند و مساوى با غنا، لم يعلم بعد كه صوت حسن و ترجيع و تحزين اينها اخص مطلق از غنا باشند، يعنى صوت حسن نشود الا به اينكه غنا باشد، نه اين هنوز لم يعلم بعده «بل الظاهر عدمه و مباينته مع الغناء مفهوماً» ظاهر اين است كه نه اينطور نيست، صوت حسن يك امر است و غنا يك امر ديگرى است؛ اينها مفهوماً دو تا چيز هستند، بله ممكن است مصداقاً در خارج يكى بشوند.

پس اينكه بگوييم اين روايات چون لايتحقق تحزين و ترجيع و صوت حسن الا بالغناء پس اين روايـات اخص مطلق هستند، جوابش اين است كه اين معنا ثابت نشده اخصيت مطلق بلكه خلافش ثابت

است، نه اخص مطلق نيستند بلكه اينها اعم و اخص من وجه هستند. اين يك شبهه.

شبهه دوم اينكه در خود اين روايات معارضه وجود دارد، در روايات قرائت قرآن معارض وجود دارد، يكيش همين روايتى كه گفت راجع به روايتى كه از على بن الحسين بود عن شراء جارية لها صوت حضرت فرمود مانعى ندارد ذكرتك الجنة يعنى بقرائة القرآن و الزهد و الفضائل الّتى ليست بغناء. پس خود اين دارد مي‌گويد اينها وقتى حلال است كه غنا نباشد ليست بغناء.

این کلمه يعنى در روایت دو احتمال دارد، يك احتمال دارد يعنى مال صدوق باشد اين يك احتمال است، بنابراين حرف ايشان براى ما حجت نيست. يك احتمال دارد يعنى مال خود راوى باشد كه از معصوم دارد نقل مي‌كند. اگر يعنى از آن راوى باشد براى ما حجت است، براى اينكه آن معلوم مي‌شود از كلام امام چنين فهميده است.

اما ظاهر اين است كه از امام نيست؛ لكن صرف اينكه از امام نيست دليل بر عدم حجيت نيست. اگر از امام نباشد و از فقيه باشد كه احتمالش هست، براى اينكه روايت در فقيه آمده، فقيه از اين كارها دارد كه گاهى نظر خودش را در ذيل روايت مي‌آورد، بل ليست بحجة لنا. اما اگر از راوى آخرى باشد جزء روايت است و از راوى آخرى است، آن وقت يكون حجة براى اينكه فهم راوى آخر از كلام معصوم براى ما حجت است ؛ قرائنى بوده و خصوصياتى بوده كه اين اينطورى فهميده از كلام معصوم، چون نمي‌توانيم بگوييم او روى اجتهادات بعيده يك چنين يعنى را گفته است. به هر حال اين يك جهت، حالا فتأمل كه معلوم نيست يعنى جزء روايت است يا مال شيخ صدوق. بله، مال امام نيست اما معلوم نيست جزء روايت است راوى آخر گفته يا شيخ صدوق گفته است.

حالا روايات ديگرى داريم، اين يك روايت و باز روايت عبدالله بن سنان «اياكم و لحون اهل الفسق و اهل الكبائر فانّه سيجيئ من بعدى أقوام يرجّعون القرآن ترجيع الغناء و النوح و الرهبانية و لايجوز تراقيهم قلوبهم مقلوبة و قلوب مَنْ يعجبه شأنهم»[14] مي‌گويد يك عده‌اى مي‌آيند كه اينها اهل بي‌بندوبارى و اهل گناهان بزرگ هستند، قرآن را با ترجيع غنا مي‌خوانند و با ترجيع رهبانيت و مثل آن سبكهاى نوحه‌هاى همراه با گناه و اين قرآن خواندنشان هم از گلوهايشان تجاوز نمي‌كند، قلبهايشان هم سر و ته شده است يعنى به طرف دنيا متوجه شده معكوس شده، آنهايى هم كه از اينها خوششان مي‌آيد آنها هم قلبهايشان سر و ته شده است «مغلوبة قلوبهم و قلوب الذين يعجبهم شأن» اين روايت هم باز معارض است.

باز روايت ديگرى كه خود ايشان نقل مي‌كند مي‌فرمايد «و فى بعض الروايات فى ذكر اشراط الساعة و يتغنون بالقرآن»[15] خوب اينها با اين روايات معارض است و دلالت مي‌كند بر اينكه آن صوت حسن و ترجيعى كه در قرآن تجويز شده است آن غنا غنا نمي‌باشد بلكه آن صوت حسنى است كه همراه با غنا نيست، بنابراين استدلال ايشان به اين روايات هم تمام نيست.

اما به يك وجه ديگرى مي‌شود استدلال کرد، براى اينكه غناى در قرآن و مراثى حرام نباشد و آن اين است كه بگوييم اصلا غنا اختصاص دارد به مجالس لهو، اصلا غنا خصوصيت لهو در آن أخذ شده است؛ «غنا ليس خصوصية فى الصوت فقط» يك خصوصيت صوتى نيست كه شما بگوييد اين خصوصيت صوتى گاهى در مجلس لهو است و حرام و گاهى در غير لهو است و حلال. نخير، بگوييم اصلا غناى محرم آن غنائى است كه در مجلس لهوى باشد، آن كيفيت صوتى است كه در مجلس لهوى باشد. اگر كسى اين را هم بتواند ثابت كند كه بگويد غنا در روايات كه حرام شده كيفيت الصوت نيست بلكه غنا عبارت است از كيفيت صوت مخصوص مجالس لهو. اگر اين را هم بتواند ثابت كند مي‌تواند بگويد غناى در قرآن غناى در مراثى و در امور خيريه ديگر همه آنها يكون جائزاً. اينها هذا كله مي‌دانيد كه بر مبناى اين است كه ما غنا را قائل به حرمت ذاتى بدانيم، اما اگر ما قائل شديم كه غنا حرمت محتوايى دارد اصلا اين بحثها جلو نمي‌آيد.

مورد ديگرى كه استثنا شده از غنا در زف عرائس است، سوم زف عرائس و چهارم مسأله حداى ابل. انشاء الله براى جلسه آینده.

(و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين)

--------------------------------------------------------------------------------

[1]- كفاية الاحكام، المحقق السبزواري: 85.

[2]- وسائل الشيعة 6 : 208، كتاب الصلاة، ابواب قراءة القرآن، باب 22، حديث 1.

[3]- وسائل الشيعة 6 : 208، كتاب الصلاة، ابواب قراءة القرآن، باب 22، حديث 2.

[4]- وسائل الشيعة 6 : 208، كتاب الصلاة، ابواب قراءة القرآن، باب 22، حديث 3.

[5]- وسائل الشيعة 6 : 210، كتاب الصلاة، ابواب قراءة القرآن، باب 24، حديث 1.

[6]- وسائل الشيعة 6 : 211، كتاب الصلاة، ابواب قراءة القرآن، باب 24، حديث 2.

[7] - كافي 2 : 615، باب ترتيل القرآن بالصوت الحسن، حديث 8.

[8]- وسائل الشيعة 6 : 211، كتاب الصلاة، ابواب قراءة القرآن، باب 24، حديث 3.

[9] -کافی616:2، باب ترتیل القرآن بالصوت الحسن، حدیث 10.

[10]- وسائل الشيعة 6 : 211، كتاب الصلاة، ابواب قراءة القرآن، باب 24، حديث 3.

[11]- وسائل الشيعة 6: 212، كتاب الصلاة، ابواب قراءة القرآن، باب 24، حديث 5.

[12]- وسائل الشيعة 6: 209، كتاب الصلاة، ابواب قراءة القرآن، باب 23، حديث 2.

[13]- وسائل الشيعة 17: 122، كتاب التجارة، ابواب ما يكتسب به، باب 16، حديث 2.

[14]- كافي 2 : 614، باب ترتيل القرآن بالصوت الحسن، حديث3.

[15]- كفاية الأحكام، سبزواري : 86 .

درس بعدیدرس قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org