Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: خارج فقه
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: تفاوت نحله و هبه
تفاوت نحله و هبه
درس خارج فقه
حجت الاسلام والمسلمین فخرالدین صانعی (دامت برکاته)
کتاب الصدقة
درس 5
تاریخ: 1402/11/30

بسم الله الرحمن الرحیم و به تبارک و تعالی نستعین

«تفاوت نحله و هبه»

یک نکته در کلام صاحب «وافی» بود که از نظر بحث معنای لغوی تفاوت بین «نحله» و «هبه» است. مرحوم فیض فرمودند که نحله به غیرمعوض، اطلاق می‌شود و هبه اعم است؛ چون هم ممکن است عوض داشته باشد و هم عوض نداشته باشد. این تفاوتی است که ایشان بین نحله و هبه قرار داده‌اند. اما «مرأة العقول»[1] فرموده‌اند در لغت و کلام اصحاب، فرقی بین نحله و هبه، پیدا نکرده‌ام و شاید مراد از نحله و کاربرد آن، در عطیه بر اقارب یا وقف باشد. ایشان می‌فرماید نحله، شاید در وقف و عطیه بر اقارب، کاربرد داشته باشد.

من مقداری به لغت، مراجعه کردم که لغت بر تفاوت بین این دو لفظ شاهد است. به یک مورد از آنها اشاره می‌کنم: «مصباح المنیر»، در ارتباط با نحله می‌فرماید: «اعطیته شیئا من غیر عوض بطیب نفس»[2]؛ یعنی اعطای به غیر طلب. این نکته‌ای بود که خواستم درباره نظر «وافی» و «مرآة العقول» در بیان فرق بین نحله و هبه، عرض کرده باشم و کلام «مرآة االعقول» که فرموده بودند فرقی بین این دو لفظ نمی‌باشد، تمام نیست.

«مطلوبیت صدقه از نگاه عقل، قرآن، سنت و اجماع»

اما بعد از این‌که معنای صدقه از حیث لغت و اصطلاح فقها گفته شد و معنای عبارت «إنما الصّدقة محدثةٌ» را از «وافی» و «حدائق» عرض کردیم و آنچه برای تصحیح معنای «إنما الصّدقة محدثةٌ» به ذهن می‌رسید، گفته شد، بحث در باب صدقه و مطلوبیت آن، امری است که هم عقل بر آن، حکم می‌کند؛ هم کتاب و سنت و روایات و هم اجماع مسلمین؛ و به نظر برخی هم ضروری مذهب و دین است. بعد از این‌که عقل به حسن آن، حکم کرد و صدور تواتر اجمالی روایاتی که مؤید حکم عقل است، برای مطلوبیت صدقه، کفایت می‌کند؛ چون عقل، مستقل است در این‌که خیر و نفع رساندن به غیر را نیکو بشمارد. جدای از مذهب و دین، از هرکس درباره خیر و نفع رساندن به دیگران و دست‌گیری از محتاج بپرسید، همه فطرت‌ها بر حسنش تأکید می‌وزند و آن را تأیید می‌کنند. این یک حسن عقلی دارد، پس خود عقل مستقلاً به حسن فعل خیر برای دیگران و احسان به دیگران و رفع احتیاج محتاجان، حکم می‌کند.

آیات را قبلا خواندیم که به صورت فهرست‌وار عبارتند از:

- سوره بقره، آیه 272؛

- سوره معارج، آیه 25؛

- سوره توبه، آیه 104؛

- سوره حدید، آیه 18؛

- سوره زمر، آیه 73.

این آیات بر حسن صدقه، دلالت می‌کنند.

اجماع هم از مسلمین، بر این مطلب، ذکر شده و در بحث روایات که خواهیم خواند، یک بحث این است که مجموع روایات چون تواتر لفظی ندارند، آیا تواتر معنوی یا تواتر اجمالی دارند بر حسن صدقه. تواتر اجمالی هم به این معناست که وقتی مجموع این روایات را نگاه می‌کنیم، کلیتی که از آنها به دست می‌آوریم، این است که اینها از ائمه(ع) یا پیامبر(ص) صادر شده. پس، از این جهت و از باب حداقل، تواتر اجمالی، صدورش یقینی می‌شود.

روایاتی را هم یادداشت کرده‌ام که در «تحریر» ذکر شده و در برخی از کتب فقهی هم اضافه بر آن، روایاتی را ذکر کرده‌اند. مجموع این روایات را یادداشت کرده و شاید چند روایت را هم خودم در حین بررسی دیدم که آنها را هم خواهیم خواند. من برای این روایات، یک دسته‌بندی انجام داده‌ام و مناسب است که طبق آن، جلو برویم. این دسته‌بندی، آثار فقهی ندارد و از این باب نیست که اگر گاهی وارد بحث فقهی می‌شوید، می‌گویید روایات علی طوائفٍ مختلفه، و بعد هم دو روایت با هم متعارض می‌شوند و به سراغ مرجحات می‌روید، ما فقط از این حیث که نظمی در خواندن روایات داشته باشیم، دسته‌بندی کرده‌ام و این دسته‌بندی هم محصور نیست و می‌توان ده دسته‌بندی دیگر هم در روایات صدقه، انجام داد.

«روایات حسن صدقه»

نخستین دسته، روایاتی است که بر ترغیب به صدقه، دلالت می‌کنند.

حدیث 5 باب 1: «عن عليٍّ عن أبيه عن ابن أبي عميرٍ عن مهران بن محمّدٍ عن سعد بن طريفٍ عن أبي جعفرٍ(علیه السلام) في قول اللّه عزّ و جلّ: "فأمّا من أعطى‏ و اتّقى‏ و صدّق بالحسنى" بأنّ اللّه يعطي بالواحدة عشرةً [خدا در مقابل یکی، ده تا می‌دهد] إلى مائة ألفٍ فما زاد [تا صد هزار تا و بیشتر هم می‌دهد] "فسنيسّره لليسرى‏"[3] قال لا يريد شيئاً من الخير إلّا يسّره اللّه له».[4] این روایت را از این جهت خواندم که آیه را معنا کرده و یکی از مصادیق «فسینسره للیسری» را بیان داشته است و فرموده آن‌که خدا امر را در آن، آسان می‌کند، فعل خیر است. در کتاب صدقه هم آمده که فعل خیر هم صدقه می‌شود.

روایت بعدی حدیث هفتم این باب است: «عن أحمد بن عبد اللّه عن جدّه عن محمّد بن عليٍّ عن محمّد بن الفضيل عن عبد الرّحمن بن زيدٍ عن أبي عبد اللّه(علیه السلام) قال: قال رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) أرض القيامة نارٌ ما خلا ظلّ المؤمن فإنّ صدقته تظلّه»[5]؛ صدقه سایه‌بان مؤمن در روز قیامت است. این روایت برای ترغیب به صدقه است.

روایت دیگر: «محمّد بن يعقوب عن عليّ بن محمّد بن عبد اللّه [که علی بن محمد ماجیلویه بن عبد الله بن عمران برقی که ثقه است و بقیه هم ثقه‌اند] عن أحمد بن محمّدٍ [بن خالد برقی که ثقه است] عن محمّد بن خالدٍ [که ایشان هم ثقه است] عن عبد اللّه بن القاسم [که غیرامامی و ضعیف است و به ضعفش تصریح شده] عن عبد اللّه بن سنانٍ [که ثقه است] في حديثٍ قال: قال أبو عبد اللّه(علیه السلام): ليس شي‏ءٌ أثقل على الشّيطان من الصّدقة على المؤمن و هي تقع في يد الرّبّ تبارك و تعالى قبل أن تقع في يد العبد»[6] صدقه قبل از این‌که در دست بنده، قرار گیرد، در دست خدا جای می‌گیرد. روایت بعدی را هم خواهیم خواند که می‌فرماید وقتی ائمه(علیهم السلام) صدقه می‌دادند، آن صدقه را بر می‌گردادند؛ می‌بوسیدند؛ بو می‌کردند و می‌گفتند: این قبل از آن‌که به دست بنده برسد، به دست خدا می‌رسد.

«معصومان و بوسیدن صدقه به خاطر واقع ‌شدنش در دست خدا»

روایت دوم همین باب: «و عن عدّةٍ من أصحابنا [که افراد زیادی‌اند که یکی از آنها احمد بن ادریس قمی است] عن أحمد بن محمّدٍ [بن عیسی اشعری که ثقه است] عن محمّد بن خالدٍ [که ثقه است] عن سعدان بن مسلمٍ [عبد الرحمن که ثقه است] عن معلّى بن خنيسٍ [که ایشان هم ثقه است] عن أبي عبد اللّه(علیه السلام) في حديثٍ قال: إنّ اللّه لم يخلق شيئاً إلّا و له خازنٌ [هر چیزی، خازن و مراقبی دارد که] يخزنه إلّا الصّدقة فإنّ الرّبّ يليها بنفسه [خود خداوند آن را نگهداری می‌کند] و كان أبي إذا تصدّق بشي‏ءٍ وضعه في يد السّائل ثمّ ارتدّه منه [پدرم وقتی صدقه‌ای را در دست سائل، قرار می‌داد، آن را بر می‌گردانید] فقبّله و شمّه ثمّ ردّه في يد السّائل»[7] آن صدقه را می‌بوسید و می‌بویید و سپس به سائل بر می‌گردانید. این روایت هم صحیحه است.

روایت سوم این باب: «عن عليّ بن إبراهيم عن أبيه [که هر دو ثقه‌اند] عن ابن أبي عميرٍ عن هشام بن سالمٍ [که ثقه است] عن زرارة عن سالم بن أبي حفصة [العجلی که غیرامامی است و تضعیف گردیده و به تضعیفش تصریح شده است] عن أبي عبد اللّه(علیه السلام) قال: إنّ اللّه عزّ و جلّ يقول: ما من شي‏ءٍ إلّا و قد وكّلت به من يقبضه غيري إلّا الصّدقة [هر چیزی وکیل دارد جز صدقه] فإنّي أتلقّفها بيدي تلقّفاً»[8]؛ «تلقف» به معنای گرفتن سریع است؛ یعنی من صدقه را خودم فورا می‌گیرم.

«یک نکته فقه الحدیثی»

در این روایات می‌بینید که در سلسله سند چند نفر مورد وثوق، وجود دارد و یک یا دو نفر ضعیف هم در آن هست که یا به ضعفش تصریح شده و یا مهمل است. ما در بحث روایات، وثاقت به صدور را نیاز داریم و در باب حجیّت روایات، وقتی نگاه می‌کنید، ائمه(علیهم السلام) معیاری را برای تشخیص صحت یک روایت به دست ما داده‌اند تا روایات -چه روایات معارض که یکی از مرجحات می‌شود یا کل روایات- را وقتی می‌شنوید، به قرآن، عرضه کنید و ببینید با قرآن، مخالفت دارد یا نه. این طور نیست که بگوییم ما باید روایت صحیح را به قرآن، عرضه کنیم، نه، بلکه روایاتی را هم که افراد غیرموثق، نقل می‌کنند، باید به قرآن، عرضه کرد. این را در ذهن داشته باشید که اگر می‌گوید در روایات ما، به قرآن، مراجعه کنید، مرادش فقط روایات صحیح نیست تا بگویید در باب تعارض، بعد الحجیه، به قرآن، مراجعه می‌کنیم، بلکه ظاهرش این است که وقتی روایتی به گوش افراد می‌خورده، برای اطمینان به صحت صدورش باید به قرآن عرضه گردد؛ درحالی که در نقل این روایت، ممکن بوده یک راوی ثقه و عادل، آن را روایت کرده باشد یا یک شخص ضعیف، آن را نقل کرده باشد، ولی در هر دو صورت باید به قرآن، عرضه شود و عرضه، مختص به روایت صحیح نیست تا بگوییم اگر یک راوی ضعیف، روایتی را نقل کرد، دیگر نیازی به عرضه نداریم یا راوی، ضعیف است و توثیق نشده یا مهمل است، پس باید خبرش را کنار بگذاریم. اگر معیار برای وثوق به صدور روایت را مراجعه به قرآن بدانیم، بسیاری از مشکلات در عمل به روایات، حل می‌شود.

حضرت آیت الله مصطفی محقق داماد می‌فرمودند یک روایت صحیحه در باب خرید و فروش عبد داریم که صحیحه هم هست و می‌فرماید هرگاه جنگ کردید یا اگر کفار را دیدید، می‌توانید از آنها اسیر و بنده بگیرید. ایشان می‌فرماید راوی این روایت، فقط یک نفر است و این خودش عبدفروش و برده‌فروش بوده است. این امر، خودش ایجاد شک و شبهه در این روایت می‌کند. پس برای صحت روایت، فقط صحت سندی کفایت نمی‌کند و لذا گفته‌اند حتی اگر راوی‌ای دروغ‌گو باشد، به کتاب الله، مراجعه کنید. نمی‌شود گفت که یک شخص دروغ‌گو، در همه زندگی‌اش دروغ می‌گوید.

دیروز، یکی از دوستان، نقل کردند که حضرت آقای اردبیلی (رحمة الله علیه) درباره شخصی گفته بودند: این زیاد، دروغ نمی‌گوید اما دروغ می‌گوید. خب کسی که از حیث وثوق در خبر، ضعیف هم باشد، همیشه دروغ نمی‌گوید و هر خبری را به دروغ، نقل نمی‌کند؛ بلکه برای دروغ گفتن، داعی می‌خواهد. مثل همین روایت که در بحث بیع عبید و اماء، ذکر شده، آقی محقق داماد می‌فرمود راوی‌اش اصلا برده‌فروش بوده و افزون بر این، مضمونش خلاف همه قواعد است که هرجا کافری را دیدید، می‌توانید او را به بردگی بگیرید.[9]

 حدیث دیگر: «محمّد بن عليّ بن الحسين في الخصال بإسناده [که اسنادش این طور است: عن أبیه عن سعد بن عبد اللّه عن محمّد بن عيسى بن عبيدٍ اليقطينيّ عن القاسم بن يحيى عن جدّه الحسن بن راشدٍ عن أبي بصيرٍ و محمّد بن مسلمٍ عن أبي عبد اللّه(علیه السلام) عن آبائه] عن عليٍّ(علیه السلام) في حديث الأربعمائة قال: إذا ناولتم السّائل شيئاً فاسألوه أن يدعو لكم [خواندن این روایات از یک حیث هم خوب است که چون نزدیک ماه رمضان هستیم مباحث خوبی درباره صدقه دادن، کار خیر و فعل خیر دارد؛ لذا خوب است که جمع‌آوری و بیان شود؛ چون کلمات ائمه(علیهم السلام) هستند و نورانیت خاص خود را دارند. پس یک کار در وقت دادنِ صدقه، این است که صدقه دهنده از شخص گیرنده بخواهد برایش دعا کند. این نکته خوبی است؛ یعنی ذُلّ و استخفاف نباید در ذهن انسان نسبت به صدقه گیرنده باشد و اگر هم طبیعتاً وجود دارد، وقتی که از او خواسته می‌شود دعا کند، به این معناست که من شما را در یک مقام بالا می‌بینم و از روی استخفاف، به شما چیزی ندادم. این نکته اخلاقی را این روایت دارد که وقتی به کسی، پولی می‌دهید، از او بخواهید برایتان دعا کند. ما معمولا به افرادی که احساس می‌کنیم دعایشان مقبول است، التماس دعا می‌گوییم. اینجا هم نکته‌اش این است که وقتی انسان پولی به کسی می‌دهد، شاید شخص گیرنده، دچار احساس حقارت شود، اما وقتی به او بگویید برای من دعا کن، این ذهنیت را بر گردانده‌اید] إلى أن قال: و ليردّ الّذي يناوله يده إلى فيه فليقبّلها [باید صدقه را ببوسد] فإنّ اللّه يأخذها قبل أن تقع في يده [چون قبل از این‌که در دست گیرنده، قرار گیرد، به دست خداوند می‌رسد] كما قال اللّه عزّ و جلّ: "أ لم يعلموا أنّ اللّه هو يقبل التّوبة عن عباده و يأخذ الصّدقات"[10]»[11] این هم معنای این آیه است که خداوند می‌فرماید توبه را قبول و صدقات را اخذ می‌کند. این دو در کنار هم آمد؛ یعنی پذیرش توبه، فقط از طرف پروردگار است و گرفتن صدقه نیز از طرف اوست.

انشاءالله ادامه روایات جلسه بعد.

«و صلّی الله علی سیدنا محمّدٍ و آله الطاهرین»

____________________

[1]. مرأة العقول، ج22، ص50.

[2]. مصباح المنیر، ج2، ص595.

[3]. لیل(92)، آیه7.

[4]. وسائل الشیعه، ج9، ص368، ابواب الصدقه،  باب1، ح5. 

 

[5]. همان، ص369، ح7.

[6] . همان، ص406، باب18، ح1.

[7]. همان، ص407، ح2.

[8]. همان، ح3.

[9]. وسائل الشیعه، ج15، ص131، ح6. 

[10].  توبه(9)، آیه104.

[11]. وسائل الشیعه، ج9، ص433، ابواب الصقه، باب29، ح1.

درس بعدیدرس قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org